از سفر خاطراتت برگشتم ...
از سفر خاطراتت برگشتم ...
که دیدم
دستت در دستِ دیگری ست
برای آخـرین بــار نگاهـت کردم
گــویـی میخواهم تمامی تو را
بـرای روز های نبــودنت نفــس بکشم
و در امتدادِ راهـی که نمیدانستم
به کجا ختم میــشود ...
قــدم برداشــتــم
نمیدانم چرا ...؟
اما ...
بارِ این سفــر
بیش از پــیش
بردوشــم سنـگینــی میکنـد ....
#فاطی_جوونی
#لحظه_های_بی_قراری
که دیدم
دستت در دستِ دیگری ست
برای آخـرین بــار نگاهـت کردم
گــویـی میخواهم تمامی تو را
بـرای روز های نبــودنت نفــس بکشم
و در امتدادِ راهـی که نمیدانستم
به کجا ختم میــشود ...
قــدم برداشــتــم
نمیدانم چرا ...؟
اما ...
بارِ این سفــر
بیش از پــیش
بردوشــم سنـگینــی میکنـد ....
#فاطی_جوونی
#لحظه_های_بی_قراری
۱۳.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۳