پارت آخر
پارت آخر
آرین که نمی دونست باید چی کار کنه ، تیانا بهش گفت باید این کار رو انجام بدید آرین مگر نه امروز آریلا رو میکشیم آرین این آزمایش رو پذیرفت آرین رو تیانا کشت بعد به خون مخصوصی داد ولی آرین بعد از این آزمایش بلند نشد و کشته شد ، و الان آریلا توی اون قصر زندانی شده بود ، تیانا به آریلا گفت آرین کشته شده ، آریلا گفت ولی تو گفتی این یه آزمایش هست نه گفتی میخوای اون رو بکشی ، متاسفانه آرین توانش رو نداشت و الان مرده ،
مرده یعنی چی مرده ، گوش کن آریلا میدونم ناراحت شدی ، ناراحت شدم من عاشقش شده بودم😔🫀 تیانا گفت باید اینجا بمونی تا بتونیم آزمایش رو روی کسی دیگه انجام بدیم و تو بشی غذایی اون ، تیانا در رو محکم بست و رفت آریلا توی اون قصر یه پنجره پیدا کرد میله های پنجره رو مجبور شد درباریه و فرار کن اما وقتی پاش رو گذاشت بیرون دید زمین همه جا خونی هست اون بیرون نبود بلکه یه اتاق بود که پر از آدم کشته شده بود ، پس تیانا یه کسی بود که مریضی روانی وحشتناک داشته ، واین آزمایش ها همش الکی بود اون فقط میخواسته به بدترین شیوه آریلا رو بکشه 🍷 و خون آریلا رو بخوره ، یکدفعه تو اون اتاق پر خون یه سایه بلند شد درسته اون آرین بود , هنوز نمرده بود آرین بهش گفت توی دختر اینجا حالت خوبه ، آریلا سفت آرین رو بغل کرد و بوس کرد گفت من خیلی نگرانت بودم و برای تو اشک ریختم ، آرین گفت این زن روانی هست اینجا پر از جسد های بی دست و پا و سر هست فقط باید از دست این زن روانی فرار کنیم من راهش رو بلدم زیر این زمین یه راه داره به بیرون مجبور شدن از زیر چاه برن بیرون وقتی اومدن بیرون دیدن ، تیانا با صورتی خون و دست چاقو منتظر اونا هست ، آرین گفت خواهش میکنم بزار آریلا بره من هر کاری بگی انجام میدم ، تیانا قبول کرد گفت به شرطی که آریلا آرین رو بکشی اونم جلوی چشمم آریلا تفنگ رو گرفت ، گفت تفنگ نه با چاقو بکشش ، آریلا با چاقو ظربه زد به آرین ، آرین در حالی که افتاد روی زمین ، آریلا گفت حالا میتونم برم ، تیانا گفت آره برو ولی اگر کسی این موضوع رو بفهمه میام و با چاقو سرت رو از بدنت جدا میکنم ، آریلا هم پذیرفت و بدو و بدو رسید خونه ، سریع زنگ زد به پلیس ، پلیس ها موضوع رو پیگیری کردن و تیانا رو دستگیر کردن و بردنش تیمارستان ، ولی متاسفانه جسد آرین تیکه تیکه شده زیر آوار پیدا کردن ✨🫀
میدونم زیاد جالب نبود بچه ها سعی میکنم بهتر بگم ، آخه این اولین بارم بود
آرین که نمی دونست باید چی کار کنه ، تیانا بهش گفت باید این کار رو انجام بدید آرین مگر نه امروز آریلا رو میکشیم آرین این آزمایش رو پذیرفت آرین رو تیانا کشت بعد به خون مخصوصی داد ولی آرین بعد از این آزمایش بلند نشد و کشته شد ، و الان آریلا توی اون قصر زندانی شده بود ، تیانا به آریلا گفت آرین کشته شده ، آریلا گفت ولی تو گفتی این یه آزمایش هست نه گفتی میخوای اون رو بکشی ، متاسفانه آرین توانش رو نداشت و الان مرده ،
مرده یعنی چی مرده ، گوش کن آریلا میدونم ناراحت شدی ، ناراحت شدم من عاشقش شده بودم😔🫀 تیانا گفت باید اینجا بمونی تا بتونیم آزمایش رو روی کسی دیگه انجام بدیم و تو بشی غذایی اون ، تیانا در رو محکم بست و رفت آریلا توی اون قصر یه پنجره پیدا کرد میله های پنجره رو مجبور شد درباریه و فرار کن اما وقتی پاش رو گذاشت بیرون دید زمین همه جا خونی هست اون بیرون نبود بلکه یه اتاق بود که پر از آدم کشته شده بود ، پس تیانا یه کسی بود که مریضی روانی وحشتناک داشته ، واین آزمایش ها همش الکی بود اون فقط میخواسته به بدترین شیوه آریلا رو بکشه 🍷 و خون آریلا رو بخوره ، یکدفعه تو اون اتاق پر خون یه سایه بلند شد درسته اون آرین بود , هنوز نمرده بود آرین بهش گفت توی دختر اینجا حالت خوبه ، آریلا سفت آرین رو بغل کرد و بوس کرد گفت من خیلی نگرانت بودم و برای تو اشک ریختم ، آرین گفت این زن روانی هست اینجا پر از جسد های بی دست و پا و سر هست فقط باید از دست این زن روانی فرار کنیم من راهش رو بلدم زیر این زمین یه راه داره به بیرون مجبور شدن از زیر چاه برن بیرون وقتی اومدن بیرون دیدن ، تیانا با صورتی خون و دست چاقو منتظر اونا هست ، آرین گفت خواهش میکنم بزار آریلا بره من هر کاری بگی انجام میدم ، تیانا قبول کرد گفت به شرطی که آریلا آرین رو بکشی اونم جلوی چشمم آریلا تفنگ رو گرفت ، گفت تفنگ نه با چاقو بکشش ، آریلا با چاقو ظربه زد به آرین ، آرین در حالی که افتاد روی زمین ، آریلا گفت حالا میتونم برم ، تیانا گفت آره برو ولی اگر کسی این موضوع رو بفهمه میام و با چاقو سرت رو از بدنت جدا میکنم ، آریلا هم پذیرفت و بدو و بدو رسید خونه ، سریع زنگ زد به پلیس ، پلیس ها موضوع رو پیگیری کردن و تیانا رو دستگیر کردن و بردنش تیمارستان ، ولی متاسفانه جسد آرین تیکه تیکه شده زیر آوار پیدا کردن ✨🫀
میدونم زیاد جالب نبود بچه ها سعی میکنم بهتر بگم ، آخه این اولین بارم بود
۳۹۸
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.