رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
پارت 23
ویو یونگی:
از حموم در اومدیم جیمین نشست رو صندلی و موهاشو خشک کرد رفتم سمتش و گردنشو بوسه ای زدم که بدنش لرزید جیمین کسی بود که همیشه روی گردنش حساسه
موهامون و خشک کردیم و لباس پوشیدیم و روتینمونو انجام دادیم من یدونه برق لب حرارتی زدم و جیمنی لیپ گلاس البالویی زد و باشد
لعنتی خیلی خوشگل بود موهای صاف بلوند با صورتی سفید و خوشگل چشمای نقره ای متمایل به طوسیش لبای پفکی و قرمزش گونه های پر و صورتی بینی کوچیک و خوش طراش بدن خوش فرم و و لاغر و سفید
از همه لحاظ بی نقص بود رفتم سمتش و لبامو گذاشتم رو لباش و مک زدم
مثل همیشه شیرین و خوش طعم بود
ازش جدا شدم و تو چشماش خیره شدم
~ از همه لحاظ بی نقصی
گونه هاش سرخ شدن و سرشو انداخت پایین
* بریم پایین پیش بچه ها؟
~بریم موچی
*(لبخند)
رفتیم پایین که صدای داد تهیونگ همه جا پیچید
✓چیییی؟ جونگکوک داری شوخی میکنی؟
☆نه شوخیم کجا بود ته ته داری بابا میشی
رفتیم پایین که دیدیم تهیونگ جونگکوک و گرفته رو هوا و میچرخوندش
~ چیشده؟
✓یونگیااااااا بابا شدمممم (پر بغض و خوشحال)
~مبارکه داداش
☆جیمیناااا دارم بابا میشمممممم
*بیا بغلم خره
جونگکوک رفت پیش جیمین و بغلش کرد و منم رفتم تهیونگو بغل کردم
(علامت جیا یادم رفتع علامتش اینه + )
+& یکی اینجا به ماهم اهمیت بده خب (پوکر)
~هوپی داداش بیا بغلم
جیهوپ اومد بغلم که جیمین با دیدن جیا چشماش گشاد شد
*تو اینجا چه غلتی میکنی هر**زه؟(داد)
~جیمین از وقتی تو سرت ضربه خورده مونده اینجا میگه تا جیمین یادش نیاد من نمیرم
*گمشو بیرونننن( داد)
با دادی که جیمین زد منو و تهیونگ و جهیوپ و جونگکوک دو متر پریدیم هوا
~ جیمین اروم باش عزیزم
+باشه میرم ولی بدون اینجا تموم نشد نمیذارم خوشبخت شین لباس یسیاه مرگ این مرتیکه چندش و میکنم تو تنت بشین و نگاه کن پارک جیمین *برام مهم نیست، حالام گمشو بیرون هر گوهی میخوای بخور
جیا با حالت عصبی رفت بیرون و در عمارت و پشت سرش کوبید
~ جیمین اون کیه؟
☆اون دختر خاله جیمینه یه هر**زه به تمام معنا که همش خودشو میچسبونه به جیمین
~زنیکه روانی
فلش بک به یک ماه بعد:
ویو جیمین:
یک ماهه همش سرگیجه دارم و هرچی میخورم بالا میارم
اجوما امروز گفت پسر شبیه زمای حامله شدی برو یه چکاب بگیر
با همین یدونه حرفش منو کلا به فکر انداخت
برای همین به یکی از بادیگاردای عمارت گفتم بره یه بیبی چک بگیره و به یونگی هم نگه
اونم چون میدونست یا یونگی تو رابطه ام چیزی نگفت و رفت خرید
رفتم سمت دستشویی و خوشحالی بیبی چک رو استفاده کردم و اروم دستمو از روش برداشتم با دیدن دوتا خط روی بیبی چک بغضم شکست و گریه ام شروع شد
ادامه دارد.......
پارت 23
ویو یونگی:
از حموم در اومدیم جیمین نشست رو صندلی و موهاشو خشک کرد رفتم سمتش و گردنشو بوسه ای زدم که بدنش لرزید جیمین کسی بود که همیشه روی گردنش حساسه
موهامون و خشک کردیم و لباس پوشیدیم و روتینمونو انجام دادیم من یدونه برق لب حرارتی زدم و جیمنی لیپ گلاس البالویی زد و باشد
لعنتی خیلی خوشگل بود موهای صاف بلوند با صورتی سفید و خوشگل چشمای نقره ای متمایل به طوسیش لبای پفکی و قرمزش گونه های پر و صورتی بینی کوچیک و خوش طراش بدن خوش فرم و و لاغر و سفید
از همه لحاظ بی نقص بود رفتم سمتش و لبامو گذاشتم رو لباش و مک زدم
مثل همیشه شیرین و خوش طعم بود
ازش جدا شدم و تو چشماش خیره شدم
~ از همه لحاظ بی نقصی
گونه هاش سرخ شدن و سرشو انداخت پایین
* بریم پایین پیش بچه ها؟
~بریم موچی
*(لبخند)
رفتیم پایین که صدای داد تهیونگ همه جا پیچید
✓چیییی؟ جونگکوک داری شوخی میکنی؟
☆نه شوخیم کجا بود ته ته داری بابا میشی
رفتیم پایین که دیدیم تهیونگ جونگکوک و گرفته رو هوا و میچرخوندش
~ چیشده؟
✓یونگیااااااا بابا شدمممم (پر بغض و خوشحال)
~مبارکه داداش
☆جیمیناااا دارم بابا میشمممممم
*بیا بغلم خره
جونگکوک رفت پیش جیمین و بغلش کرد و منم رفتم تهیونگو بغل کردم
(علامت جیا یادم رفتع علامتش اینه + )
+& یکی اینجا به ماهم اهمیت بده خب (پوکر)
~هوپی داداش بیا بغلم
جیهوپ اومد بغلم که جیمین با دیدن جیا چشماش گشاد شد
*تو اینجا چه غلتی میکنی هر**زه؟(داد)
~جیمین از وقتی تو سرت ضربه خورده مونده اینجا میگه تا جیمین یادش نیاد من نمیرم
*گمشو بیرونننن( داد)
با دادی که جیمین زد منو و تهیونگ و جهیوپ و جونگکوک دو متر پریدیم هوا
~ جیمین اروم باش عزیزم
+باشه میرم ولی بدون اینجا تموم نشد نمیذارم خوشبخت شین لباس یسیاه مرگ این مرتیکه چندش و میکنم تو تنت بشین و نگاه کن پارک جیمین *برام مهم نیست، حالام گمشو بیرون هر گوهی میخوای بخور
جیا با حالت عصبی رفت بیرون و در عمارت و پشت سرش کوبید
~ جیمین اون کیه؟
☆اون دختر خاله جیمینه یه هر**زه به تمام معنا که همش خودشو میچسبونه به جیمین
~زنیکه روانی
فلش بک به یک ماه بعد:
ویو جیمین:
یک ماهه همش سرگیجه دارم و هرچی میخورم بالا میارم
اجوما امروز گفت پسر شبیه زمای حامله شدی برو یه چکاب بگیر
با همین یدونه حرفش منو کلا به فکر انداخت
برای همین به یکی از بادیگاردای عمارت گفتم بره یه بیبی چک بگیره و به یونگی هم نگه
اونم چون میدونست یا یونگی تو رابطه ام چیزی نگفت و رفت خرید
رفتم سمت دستشویی و خوشحالی بیبی چک رو استفاده کردم و اروم دستمو از روش برداشتم با دیدن دوتا خط روی بیبی چک بغضم شکست و گریه ام شروع شد
ادامه دارد.......
۱.۶k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.