گوشهایت را گرفته ای که صدایم را نشنوی!
گوشهایت را گرفته ای که صدایم را نشنوی!
فریاد میزنم و از حرارت فریادم میسوزم، اما تو همچنان بیاعتنایی...
باکی نیست ..
بلاخره روزی دستت خسته میشود و صدایم را خواهی شنید!
اما میترسم ان روز اینقدر دیر باشد که دیگر نه صدا اهمیت داشته باشد، نه روز و نه تو! ...
اگر میخواهی دلجویی کنی امروز وقت آن است!
باز هم که حرف خودَت را میزنی ؛ عشق اگر عشق باشد زمان برایش معنا نمیدهد !
عشق، عشق است اما ادم هم آدم... پاهایش خسته شود عشق برایش معنا نمیدهد.. میرود، میایستد، بیتفاوت میشود ( :
از آدم خسته هر آنچه بگویی بر میآید؛ رفتن را نمیرود، ماندن را میرود، وفا را جفا میکند و جفا را وفا ...
آدم خسته شود حساب کتاب کارهایش از دستَش در میرود و هر کاری از او بر میآید...
حتی اگر آن کار تبدیل عشق به بیتفاوتی یا حتی نفرت باشد (:
تا کی هی بخواهیم و هی نرسیدن عاید مان شود ...
نمیدانم؛ فقط میدانم هر بار پس از این خواستن و نرسیدن ها پاهایم خسته تر از قبل توان ایستادن ندارند!
هر بار برای رسیدن به تو با اینکه میدانستم نمیرسم اما رفتم؛ تمام روز ... تمام شب ... فقط رفتم!
پاهایم پینه بست ...
مدتی ساکن شدم ( :
حال از این یکجا نشینی ها خستهام زودتر تدبیری کن که اگر این چنین نشود نمیدانم چه میشود!
خوب نمیشود..
خون ؟ شاید ...
و شاید اگر شادمهر مرهم نمیشد، خیلی چیزا واسه ی من اینجوری که هستن نمیشدن! امان از این موزیکش ..
[ ازدلماخبرتنیستچههامیگذرد .. ]
_
یاردآ
۲۳ دی ماه ۰۱
#بادبافشون
فریاد میزنم و از حرارت فریادم میسوزم، اما تو همچنان بیاعتنایی...
باکی نیست ..
بلاخره روزی دستت خسته میشود و صدایم را خواهی شنید!
اما میترسم ان روز اینقدر دیر باشد که دیگر نه صدا اهمیت داشته باشد، نه روز و نه تو! ...
اگر میخواهی دلجویی کنی امروز وقت آن است!
باز هم که حرف خودَت را میزنی ؛ عشق اگر عشق باشد زمان برایش معنا نمیدهد !
عشق، عشق است اما ادم هم آدم... پاهایش خسته شود عشق برایش معنا نمیدهد.. میرود، میایستد، بیتفاوت میشود ( :
از آدم خسته هر آنچه بگویی بر میآید؛ رفتن را نمیرود، ماندن را میرود، وفا را جفا میکند و جفا را وفا ...
آدم خسته شود حساب کتاب کارهایش از دستَش در میرود و هر کاری از او بر میآید...
حتی اگر آن کار تبدیل عشق به بیتفاوتی یا حتی نفرت باشد (:
تا کی هی بخواهیم و هی نرسیدن عاید مان شود ...
نمیدانم؛ فقط میدانم هر بار پس از این خواستن و نرسیدن ها پاهایم خسته تر از قبل توان ایستادن ندارند!
هر بار برای رسیدن به تو با اینکه میدانستم نمیرسم اما رفتم؛ تمام روز ... تمام شب ... فقط رفتم!
پاهایم پینه بست ...
مدتی ساکن شدم ( :
حال از این یکجا نشینی ها خستهام زودتر تدبیری کن که اگر این چنین نشود نمیدانم چه میشود!
خوب نمیشود..
خون ؟ شاید ...
و شاید اگر شادمهر مرهم نمیشد، خیلی چیزا واسه ی من اینجوری که هستن نمیشدن! امان از این موزیکش ..
[ ازدلماخبرتنیستچههامیگذرد .. ]
_
یاردآ
۲۳ دی ماه ۰۱
#بادبافشون
۳۰.۸k
۲۳ دی ۱۴۰۱