🌹کلیپ زبان حال حضرت سکینه(س) - حاج ملاباسم الکربلایی🌹
🌹متن بخشی از شعر نوحه عربی با ترجمه فارسی🌹
💠مـن الـبـیـن....یـا حـسین ....من زغری و شاب الراس
تـانـیـت....نـادیـت....لـیـش تـأخـر عـبـاس
ریـتـه یمی....یجلی همی....وینه عمی....لیش تأخر عباس
💠وای از دست جدا ( وای از دوری)؛ ای حسین ! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد.
انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟
کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ چرا عباس دیر کرد؟
💠آنـة یـاحـسـیـن الـعـزیـزة سـکـنـة یا صیوان داری
أعـتـذر مـنـک بـابـویـة و ادری مـقـبـول اعتذاری
بـسـبـب لـن حـشـمـت عمی من العطش و بقلبی ناری
و راح عـمـی و انـتـظـرتـه حـتـى مـلـیـت انتظاری
مـلـیـت .... ظـلـیـت .... انـطـر و أحـسب لحظات
و تـنـوح .... هـالـروح .... تـقـدر تـصـبـر هیهات
دمعی یهمی .... جفنی مدمی .... وینه عمی .... لیش تأخر عباس
💠ای حسین! ای سرپناه من! من سکینه، دردانه تو هستم.
ای پدر! از تو پوزش می خواهم و می دانم پوزش من پذیرفته می شود.
چرا که من بودم که از تشنگی از عمویم آب درخواست کردم و آتش در دلم است.
و عمویم رفت و من چشم به راه او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم.
خسته شدم پیوسته، لحظه ها را شمردم.
و این جان به لب رسیده فریاد می کند. آیا می تواند شکیبایی کند؟ نه هرگز .
اشکم روان است؛ چشمانم خونین است. عمویم کجاست؟ چرا عباس دیر کرد؟
💠مـن الـبـیـن....یـا حـسین ....من زغری و شاب الراس
تـانـیـت....نـادیـت....لـیـش تـأخـر عـبـاس
ریـتـه یمی....یجلی همی....وینه عمی....لیش تأخر عباس
💠وای از دست جدا ( وای از دوری)؛ ای حسین ! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد.
انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟
کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ چرا عباس دیر کرد؟
💠آنـة یـاحـسـیـن الـعـزیـزة سـکـنـة یا صیوان داری
أعـتـذر مـنـک بـابـویـة و ادری مـقـبـول اعتذاری
بـسـبـب لـن حـشـمـت عمی من العطش و بقلبی ناری
و راح عـمـی و انـتـظـرتـه حـتـى مـلـیـت انتظاری
مـلـیـت .... ظـلـیـت .... انـطـر و أحـسب لحظات
و تـنـوح .... هـالـروح .... تـقـدر تـصـبـر هیهات
دمعی یهمی .... جفنی مدمی .... وینه عمی .... لیش تأخر عباس
💠ای حسین! ای سرپناه من! من سکینه، دردانه تو هستم.
ای پدر! از تو پوزش می خواهم و می دانم پوزش من پذیرفته می شود.
چرا که من بودم که از تشنگی از عمویم آب درخواست کردم و آتش در دلم است.
و عمویم رفت و من چشم به راه او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم.
خسته شدم پیوسته، لحظه ها را شمردم.
و این جان به لب رسیده فریاد می کند. آیا می تواند شکیبایی کند؟ نه هرگز .
اشکم روان است؛ چشمانم خونین است. عمویم کجاست؟ چرا عباس دیر کرد؟
۸۱۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.