اعتراف دیر . P5
@جیمین شروع کرد به در اوردن لباساش بعدم رفت سراغ ات لباسای ات رو هم در اورد
_واااووو ات عجب بدن هات و جذابی داری تو زیادی برای سکس جذابی 😈😈😈🥴🥴🤤🤤🤤😆😆😁😁
@جیمین ات رو پرت کرد رو تخت و شروع کرد به بوسیدن لباش اینقدر بوسیدن همو که اخر نفس کم اوردن
جیمین بعد بوسه طولانیش شروع به مارک کردن گردن ات کرد
از گردنش شروع کرد رسید به سینه هاش بعد از اینکه یه دل سیر سینه های ات رو مکید رفت سر وقت پوصیت ات (کص )شروع به خردنش کرد
ات بد جوری هورنی شده بود
+اهههه ......اااههههه......اووووومممم..........بسهههه.....زود تر واردم کن نمیخوام بوخوریش
@جیمین پوزخندی زد و اون دیک باد کردشو یه جا وارد ات کرد
ات جیغی کشید
+ججججییییغغغغ ......ااهههههه.....ااااووومممم....ااااییییییی.....تند تر ......تند تر ........اییییی......اره خودشه همینه .......ااوووومممم ......تند تر ددی ....تند تر
_😏ای به چشم ببییب
اهههه همینه اره خودشه
اومممم .....ناله کن بیب ....برام ناله کن.....با هر بار ناله کردنت بیشتر دلم میخواد بکنمت .....اوووممم......ارههه ....هوووممم...
@بعد پنج راند جیمین دیکشو از کون ات در اورد و
_برام ساک بزن
+از ساک خوشم نمیاد لطفا
_خواهش نبود دستور بود
@جیمین سر ات رو گرفت و به زور دیکشو وارد دهن ات کرد
ات هر سری حالش بد تر از قبل میشد و
جیمین مجبورش میکرد اون مایه لزج چندشو قورت بده
بعد دو راند ساک زدن جیمین دیگه خسته شد بدنش دیگه توان حرکت نداشت با ات با هم رفتن تو حموم جیمین رفت تو وان و اتم گرفت رو خودش شکم ات رو ماساژ میداد و خودشم یکم ریلکس کرد بعد از تموم شدن حموم بدون اینکه حوله بپوشه ات رو براید استایل بغل کرد و برد تو تخت و لخت خوابیدن
+ایییی دلم درد میکنه خیلی بدی
_باور کن از این بد ترم می شد ولی حال ندارم دیگه وگرنه تا صب میگاییدمت
صب شد
جیمین با حس عجیبی از خواب پا شد
انگار ات نبود
واقعانم ات نبود
جیمین با نگرانی خونه رو گشت
بعد اینکه نامه ات رو روی پا تختی دید
با سرعت لباساشو پوشیدو از اونجا زد بیرون
(نامه ات )
+جیمین جان عزیز دلم
من دیگه نمیتونم اینطور زندگی کنم منو ببخش لطفا دوباره عاشق شو
زندگی کن و خوشبخت شو
من یه درخواست طلاق میفرستم برات
فردا ساعت ۶:۳۰بیا دادگاه برای طلاق
من باید یکم تنها باشم
ما مجبوریم از هم جدا شیم خدافظ عشق زیبای من
میدونم الان خیلی شکستی و داغون شدی چون عاشق شدی
ولی تقصیر تو نبود به خاطر اعتراف دیر بود که به اینجا رسیدیم
اگه نیای مجبور میشم با سرباز بیام نمیخوام کار به اونجا بکشه پس لطفا بیا
دوست دارم :ات
@ اشک از چشمای جیمین روی برگه سرازیر شد
اون بغض بدی داشت که شکوندنش راحت ولی نگه داشتنش خیلی سخت بود
حالا اون داشت حسی رو که ات تو این چند سال به همراه داشت رو تجربه میکرد
چند ماه گذشت
حالا حدودا سه ماه از اون قضیه میگذر
میدونم کمه ببخشید واقعا حال جالبی ندارم
ولی به جاش جای دو پارت سه تا اپ کردم با لاکاتون حمایتم کنید و بهم انرژی بدید ممنون
_واااووو ات عجب بدن هات و جذابی داری تو زیادی برای سکس جذابی 😈😈😈🥴🥴🤤🤤🤤😆😆😁😁
@جیمین ات رو پرت کرد رو تخت و شروع کرد به بوسیدن لباش اینقدر بوسیدن همو که اخر نفس کم اوردن
جیمین بعد بوسه طولانیش شروع به مارک کردن گردن ات کرد
از گردنش شروع کرد رسید به سینه هاش بعد از اینکه یه دل سیر سینه های ات رو مکید رفت سر وقت پوصیت ات (کص )شروع به خردنش کرد
ات بد جوری هورنی شده بود
+اهههه ......اااههههه......اووووومممم..........بسهههه.....زود تر واردم کن نمیخوام بوخوریش
@جیمین پوزخندی زد و اون دیک باد کردشو یه جا وارد ات کرد
ات جیغی کشید
+ججججییییغغغغ ......ااهههههه.....ااااووومممم....ااااییییییی.....تند تر ......تند تر ........اییییی......اره خودشه همینه .......ااوووومممم ......تند تر ددی ....تند تر
_😏ای به چشم ببییب
اهههه همینه اره خودشه
اومممم .....ناله کن بیب ....برام ناله کن.....با هر بار ناله کردنت بیشتر دلم میخواد بکنمت .....اوووممم......ارههه ....هوووممم...
@بعد پنج راند جیمین دیکشو از کون ات در اورد و
_برام ساک بزن
+از ساک خوشم نمیاد لطفا
_خواهش نبود دستور بود
@جیمین سر ات رو گرفت و به زور دیکشو وارد دهن ات کرد
ات هر سری حالش بد تر از قبل میشد و
جیمین مجبورش میکرد اون مایه لزج چندشو قورت بده
بعد دو راند ساک زدن جیمین دیگه خسته شد بدنش دیگه توان حرکت نداشت با ات با هم رفتن تو حموم جیمین رفت تو وان و اتم گرفت رو خودش شکم ات رو ماساژ میداد و خودشم یکم ریلکس کرد بعد از تموم شدن حموم بدون اینکه حوله بپوشه ات رو براید استایل بغل کرد و برد تو تخت و لخت خوابیدن
+ایییی دلم درد میکنه خیلی بدی
_باور کن از این بد ترم می شد ولی حال ندارم دیگه وگرنه تا صب میگاییدمت
صب شد
جیمین با حس عجیبی از خواب پا شد
انگار ات نبود
واقعانم ات نبود
جیمین با نگرانی خونه رو گشت
بعد اینکه نامه ات رو روی پا تختی دید
با سرعت لباساشو پوشیدو از اونجا زد بیرون
(نامه ات )
+جیمین جان عزیز دلم
من دیگه نمیتونم اینطور زندگی کنم منو ببخش لطفا دوباره عاشق شو
زندگی کن و خوشبخت شو
من یه درخواست طلاق میفرستم برات
فردا ساعت ۶:۳۰بیا دادگاه برای طلاق
من باید یکم تنها باشم
ما مجبوریم از هم جدا شیم خدافظ عشق زیبای من
میدونم الان خیلی شکستی و داغون شدی چون عاشق شدی
ولی تقصیر تو نبود به خاطر اعتراف دیر بود که به اینجا رسیدیم
اگه نیای مجبور میشم با سرباز بیام نمیخوام کار به اونجا بکشه پس لطفا بیا
دوست دارم :ات
@ اشک از چشمای جیمین روی برگه سرازیر شد
اون بغض بدی داشت که شکوندنش راحت ولی نگه داشتنش خیلی سخت بود
حالا اون داشت حسی رو که ات تو این چند سال به همراه داشت رو تجربه میکرد
چند ماه گذشت
حالا حدودا سه ماه از اون قضیه میگذر
میدونم کمه ببخشید واقعا حال جالبی ندارم
ولی به جاش جای دو پارت سه تا اپ کردم با لاکاتون حمایتم کنید و بهم انرژی بدید ممنون
۳۱.۴k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.