مافیای من 🖤🍷🍷
پارت ۱۳
که جیمین روی ات خمیه می زنه
جیمین لبشو نزدیک گوش ات کرد
جیمین : می خوای قهر نکنم
جیمین : اون وقت
که پرید وسط حرفش
ات : یا جیمنااا
جیمین : چیه خوب مگه نمی خواستی قهر نکنم
ات : جیمین بلند شو
جیمین تو گوش ات گفت
جیمین : برو لباست رو عوض کن خیسه می چسبه به بدنت نمی تونم تحمل کنم
ات : جیمین
جیمین از روی ات بلند صد و روی تخت نشست
جیمین : تا ۵ میشمرم اکر از جلوی چشمام نرفتی نمی تونم بهت بگم که کاری باهات ندارم
ات زو بلن شد می خواست بره سمت کمدش تا لباس برداره خرد زمین
جیمین : پنج
جیمین رفت کنار ات زانو زد
ات : جیمین
جیمینی : میبینم که اینجایی خوشگل من
ات : جیمین کاری باهام نداشته باش
جیمین : وقت داده بودم خوب
جیمین داگ استایل ات رو بغل کرد
ات : جیمین ولم کن جیمین
ات رو پرت کرد رو تخت
جیمین کنارش دراز کشید
ات خواست بلند شه جیمین نزاشت
جیمین : خیلی وفته نخوردمت می خواهم
ات : جیمین
یهو گوشی ات زنگ خرد
ات : جیمین بزار برم ببینم کیه
جیمین : اوه اگر نزارم
ات : ایییییییییییی
حیمین : یا من که هنوز باهات کاری نکردم
ات : اییییی شکمم درد می کنه
جیمین : فکر کردی اینا روی من تاثیر داره هوم ؟
ات : جیمین راست میگم خیلی شکمم درد می کنه
ات : ای هق هق هق ( شروع کرد به گریع کردن
جینین : یا گریه نکن
جیمین : خوشگلم گریه نکن
ات : جیمین خیلی درد می کنه
جیمین : اوک ارم باش
جینین ات رو بغل کر برد حمام
اب داغ و باز کرد ات رو گذاشت رو وان
جیمین لباساش رو در اورد ام و وان
ات : ایییییی خیلی درد داره
جیمین : منو ببین پریودی ؟
ات : اییییی اره
جیمین : پس چرا بهم نگفتی
ات : چی میفگتم می گفتم پریودمممممم
جیمین : خب می گفتی یک کاری می کردم
جیمین خواست لباس ات رو در بیاره
ات : یا چیکار می کنی
جیمین : می خوای با لباس حمام کنی
ات : تو برو بیرون
جیمین : مگه نمیبینی منم تو وانم ووخیسم
ات : خب من با لباس حمام می کنم
جیمین : ات من هنه جات رو دیدم دا چرا لج می کنی
ات : نمی خوام
جیمین : یاا
ات : نمی خوام
جیمین : کاریت ندارم پریودی نمی تونم بهت دست بزنم
لباس های ات رو در اورد
حمام کردن اندن بیرون
جیمین به ات کمک کرد حوله ش رو بپوشه
خودشم پوشید جیمین ات رو داگ استایل بغل کرد گذاشت رو مبل اتاق
جیمین : کدام لباست رو می خوای بگو من بدم
ات : خودم می تونم
ات خواست بلند شه جیمین نزاشت
جیمین : میگی ؟
خلاصه کمک کرد لباس هاش رو بپوشه ووات رووگذاشت رو تخت و خودشم کنارش دراز کشید
جیمین : درد می گنه
ات : کمی
جیمین رفت پایین
برگشت با یک کیسه اب و قرص برگشت
جیمین : بفرما بیبی جونم
ات : مرسی
ات دارو خورد دراز کشید
یهو دستی روی شکمش احساس کرد
جیمین داشت شکمش رووماساژ میداد
ات : ددی خیلی دوستت دارلم
جیمین : منم خوشگلم حالا بگیر بخواب من فردا کار دارم
ات : جیمین ماجرای ایو رو چیکار کنیم میزاری مهمونی بگیریم
جیمین : خیر
ات : جی
جیمین : هیسس عه گفتم گه نمی زارم نه تنهایی بری بیرون نه چیزی
ات : اخه
جیمین : اخه نداره بگیر بخواب
ات : مگه زندایم نمی تونم برم
جیمین : از اول باید این کارو می کردم گه این طوری روت باز شده
ات : هوففف
جیمین : یااا باشه چند روز دیگه تولد ته هس مطمعنم ته ایو رو دعوت می کنه
ات : خب
جیمین : هیچی دیگه تو می مونی تو خونه من میرم
ات ؛ یااااا تنهایی بری
جیمین : می خواد پارتی بگیره تو اجازه نداری
ات : ج
جیمین : خوابم میاد بگیر بخواب
ات : منم می خوام بیام
جیمین : نمیشه
که جیمین روی ات خمیه می زنه
جیمین لبشو نزدیک گوش ات کرد
جیمین : می خوای قهر نکنم
جیمین : اون وقت
که پرید وسط حرفش
ات : یا جیمنااا
جیمین : چیه خوب مگه نمی خواستی قهر نکنم
ات : جیمین بلند شو
جیمین تو گوش ات گفت
جیمین : برو لباست رو عوض کن خیسه می چسبه به بدنت نمی تونم تحمل کنم
ات : جیمین
جیمین از روی ات بلند صد و روی تخت نشست
جیمین : تا ۵ میشمرم اکر از جلوی چشمام نرفتی نمی تونم بهت بگم که کاری باهات ندارم
ات زو بلن شد می خواست بره سمت کمدش تا لباس برداره خرد زمین
جیمین : پنج
جیمین رفت کنار ات زانو زد
ات : جیمین
جیمینی : میبینم که اینجایی خوشگل من
ات : جیمین کاری باهام نداشته باش
جیمین : وقت داده بودم خوب
جیمین داگ استایل ات رو بغل کرد
ات : جیمین ولم کن جیمین
ات رو پرت کرد رو تخت
جیمین کنارش دراز کشید
ات خواست بلند شه جیمین نزاشت
جیمین : خیلی وفته نخوردمت می خواهم
ات : جیمین
یهو گوشی ات زنگ خرد
ات : جیمین بزار برم ببینم کیه
جیمین : اوه اگر نزارم
ات : ایییییییییییی
حیمین : یا من که هنوز باهات کاری نکردم
ات : اییییی شکمم درد می کنه
جیمین : فکر کردی اینا روی من تاثیر داره هوم ؟
ات : جیمین راست میگم خیلی شکمم درد می کنه
ات : ای هق هق هق ( شروع کرد به گریع کردن
جینین : یا گریه نکن
جیمین : خوشگلم گریه نکن
ات : جیمین خیلی درد می کنه
جیمین : اوک ارم باش
جینین ات رو بغل کر برد حمام
اب داغ و باز کرد ات رو گذاشت رو وان
جیمین لباساش رو در اورد ام و وان
ات : ایییییی خیلی درد داره
جیمین : منو ببین پریودی ؟
ات : اییییی اره
جیمین : پس چرا بهم نگفتی
ات : چی میفگتم می گفتم پریودمممممم
جیمین : خب می گفتی یک کاری می کردم
جیمین خواست لباس ات رو در بیاره
ات : یا چیکار می کنی
جیمین : می خوای با لباس حمام کنی
ات : تو برو بیرون
جیمین : مگه نمیبینی منم تو وانم ووخیسم
ات : خب من با لباس حمام می کنم
جیمین : ات من هنه جات رو دیدم دا چرا لج می کنی
ات : نمی خوام
جیمین : یاا
ات : نمی خوام
جیمین : کاریت ندارم پریودی نمی تونم بهت دست بزنم
لباس های ات رو در اورد
حمام کردن اندن بیرون
جیمین به ات کمک کرد حوله ش رو بپوشه
خودشم پوشید جیمین ات رو داگ استایل بغل کرد گذاشت رو مبل اتاق
جیمین : کدام لباست رو می خوای بگو من بدم
ات : خودم می تونم
ات خواست بلند شه جیمین نزاشت
جیمین : میگی ؟
خلاصه کمک کرد لباس هاش رو بپوشه ووات رووگذاشت رو تخت و خودشم کنارش دراز کشید
جیمین : درد می گنه
ات : کمی
جیمین رفت پایین
برگشت با یک کیسه اب و قرص برگشت
جیمین : بفرما بیبی جونم
ات : مرسی
ات دارو خورد دراز کشید
یهو دستی روی شکمش احساس کرد
جیمین داشت شکمش رووماساژ میداد
ات : ددی خیلی دوستت دارلم
جیمین : منم خوشگلم حالا بگیر بخواب من فردا کار دارم
ات : جیمین ماجرای ایو رو چیکار کنیم میزاری مهمونی بگیریم
جیمین : خیر
ات : جی
جیمین : هیسس عه گفتم گه نمی زارم نه تنهایی بری بیرون نه چیزی
ات : اخه
جیمین : اخه نداره بگیر بخواب
ات : مگه زندایم نمی تونم برم
جیمین : از اول باید این کارو می کردم گه این طوری روت باز شده
ات : هوففف
جیمین : یااا باشه چند روز دیگه تولد ته هس مطمعنم ته ایو رو دعوت می کنه
ات : خب
جیمین : هیچی دیگه تو می مونی تو خونه من میرم
ات ؛ یااااا تنهایی بری
جیمین : می خواد پارتی بگیره تو اجازه نداری
ات : ج
جیمین : خوابم میاد بگیر بخواب
ات : منم می خوام بیام
جیمین : نمیشه
۸۳.۱k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.