خب فک کنم آخه داشتن تُرکی حرف میزدن بعد منم فهمیدم بخاطر
خب فک کنم آخه داشتن تُرکی حرف میزدن بعد منم فهمیدم بخاطر منه فامیلمون نمیدونم چی حالا هرچی منو دوس داشته پسرشون نمیدونم کی میخواست بیاد خواستگاریم بعد مامان بزرگم بود کی بود گفت نه هنوز مونده بچست حالا شاید نمیدونم آخه یه چیزی به فارسی گفت مامانم چرت پرت کم بود ریحانه میگیم گفتم مامان دروغ نگو حسم میگه درباره من بود اینجوری اونجوری خب آقا به منم بگید منم بدونم یعنی چی من هنوز بچم بزرگ بشمم نمیخوام ازدواج کنم ولم کنید تایپ من نیست یارو گوه میخوره دوسم داشته باشه اینجوری بشه کسکشا
حالا منم موندم یه جور رفتار کردن انگار که من نفهمم نمیدونم تو اینم موندم ولی باز من دوس ندارم
بعدش قضیه دوباره ازدواج شد یکی از فارسه بعد به مادرم میگفت که دخترت خواستگار داره اینا منم عصبی شدم چون واقعا بدم میاد حتی بزرگ شمم بدم میاد بعد اومدم خونه ، کلی گریه کردم از ساعت ۲ تا ۴ نیم اینا حالم اصلا خوب نیست بعد داشتیم با مامانم حرف میزدیم مثلا میموندی یارو کونش بسوزه و... اره دیگه برام مهم نیست بعد گفتم مگه نگفتی حقیقتو میگی اینجا بگو واقعا خواستگار دارم گفت آره کفتم چندتا گفت نمیدونم شاید زیاد منم خندم گرفت بعد حالمم بهم میزد گفت مامان حالم بهم زدی ایش خندش میگیرفت کیر بابام تو عشق عاشقی ازدواج هیچی به آدم نمیرسه حالمم بهم میخوره از اسم عشق که میاد
حالا منم موندم یه جور رفتار کردن انگار که من نفهمم نمیدونم تو اینم موندم ولی باز من دوس ندارم
بعدش قضیه دوباره ازدواج شد یکی از فارسه بعد به مادرم میگفت که دخترت خواستگار داره اینا منم عصبی شدم چون واقعا بدم میاد حتی بزرگ شمم بدم میاد بعد اومدم خونه ، کلی گریه کردم از ساعت ۲ تا ۴ نیم اینا حالم اصلا خوب نیست بعد داشتیم با مامانم حرف میزدیم مثلا میموندی یارو کونش بسوزه و... اره دیگه برام مهم نیست بعد گفتم مگه نگفتی حقیقتو میگی اینجا بگو واقعا خواستگار دارم گفت آره کفتم چندتا گفت نمیدونم شاید زیاد منم خندم گرفت بعد حالمم بهم میزد گفت مامان حالم بهم زدی ایش خندش میگیرفت کیر بابام تو عشق عاشقی ازدواج هیچی به آدم نمیرسه حالمم بهم میخوره از اسم عشق که میاد
۳.۱k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.