روز بعد...
روز بعد...
جیهوپ ساعت سه به تهیونگ زنگ زد و ساعت چهار و نیم رفت دنبالش تا برن به باند جونگ کوک
ویو تهیونگ
آماده شدم عطر تلخمو زدم که صدای بوق ماشین جیهوپ رو شنیدم سریع دویدم بیرون
"به به جناب کیم خودشو واسه جونگ کوکش چقدر خوشتیپ کرده"
تهیونگ همینطور که سوار ماشین میشد آهی کشید
"کاشکی براش ذره ای اهمیت داشتم و واسه کاری که نکردم اینجوری زجر نمی کشیدم "
جیهوپ تنها کسی بود که خورد شدن تهیونگ رو با چشم خودش دیده بود اون دیده بود اون مرد چجوری هر روز گریه میکرد و التماسش میکرد آدرس جونگ کوک رو بده ولی جیهوپ نمیتونست چون به جونگ کوک قول داده بود
"همچی درست میشه نگران نباش"
تهیونگ به سمت پنجره چرخید تا بیرون رو تماشا کنه
"امیدوارم"
باند جونگ کوک 5 بعد از ظهر
تهیونگ از ماشین پیاده شد و نگاهی به ساختمون جلوش انداخت یعنی پریزادش انقدر پیشرفت کرده بود؟ واقعا بهش افتخار میکرد
"خب بریم؟ "
تهیونگ با صدای جیهوپ سرش رو به نشونه مثبت تکون داد
"خوش اومدید"
بادیگارد جلوی در گفت و در رو باز کرد
تهیونگ قدمی برداشت که پریزادش رو در چارچوب در دید توی اون کت و شلوار مشکی پرستیدنی تر شده بود موهاش بلند شده بود و اون ها رو بسته بود
"به به آقای کیم خوش اومدی"
تهیونگ فقط سرس تکون داد چون میدونست اگه حرفی بزنه اشک هاش میریزه
"بیاین بریم توی دفترم"
جیهوپ که حس میکرد اضافیه بهونه ای جور کرد و رفت و تهیونگ و جونگ کوک سمت اتاق جونگ کوک رفتن........
جیهوپ ساعت سه به تهیونگ زنگ زد و ساعت چهار و نیم رفت دنبالش تا برن به باند جونگ کوک
ویو تهیونگ
آماده شدم عطر تلخمو زدم که صدای بوق ماشین جیهوپ رو شنیدم سریع دویدم بیرون
"به به جناب کیم خودشو واسه جونگ کوکش چقدر خوشتیپ کرده"
تهیونگ همینطور که سوار ماشین میشد آهی کشید
"کاشکی براش ذره ای اهمیت داشتم و واسه کاری که نکردم اینجوری زجر نمی کشیدم "
جیهوپ تنها کسی بود که خورد شدن تهیونگ رو با چشم خودش دیده بود اون دیده بود اون مرد چجوری هر روز گریه میکرد و التماسش میکرد آدرس جونگ کوک رو بده ولی جیهوپ نمیتونست چون به جونگ کوک قول داده بود
"همچی درست میشه نگران نباش"
تهیونگ به سمت پنجره چرخید تا بیرون رو تماشا کنه
"امیدوارم"
باند جونگ کوک 5 بعد از ظهر
تهیونگ از ماشین پیاده شد و نگاهی به ساختمون جلوش انداخت یعنی پریزادش انقدر پیشرفت کرده بود؟ واقعا بهش افتخار میکرد
"خب بریم؟ "
تهیونگ با صدای جیهوپ سرش رو به نشونه مثبت تکون داد
"خوش اومدید"
بادیگارد جلوی در گفت و در رو باز کرد
تهیونگ قدمی برداشت که پریزادش رو در چارچوب در دید توی اون کت و شلوار مشکی پرستیدنی تر شده بود موهاش بلند شده بود و اون ها رو بسته بود
"به به آقای کیم خوش اومدی"
تهیونگ فقط سرس تکون داد چون میدونست اگه حرفی بزنه اشک هاش میریزه
"بیاین بریم توی دفترم"
جیهوپ که حس میکرد اضافیه بهونه ای جور کرد و رفت و تهیونگ و جونگ کوک سمت اتاق جونگ کوک رفتن........
۱۰.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.