فیک شوگا
پارت 4
ا.ت ویو
چند تا ادم کله گونده اومدند و روی بابام نشونه گرفتن
به پاش افتاده بودم که اینکار رو نکنه
ولی بالاخره این کار رو کرد
بلند بلند گریه میکردم و گریه های من سکوت اتاق را میشکست
(۱۰ ماه بعد)
ا.ت ویو:
مثل ی زنده متحرک شده بودم
شوگل هرروز کتکم میزنه
برام عادی شده ولی میدونی چیه؟
من چرا باید تقاص کارهای پدرم رو بدم...؟
چرا باید عاشق کسی بشم ک براش پشیزی قائل نیستم؟
چرا باید سرنوشتم اینجوری میشد
روی تخت کنار انباری خوابیده بودمک در انباری باز شد و باعث شد چشمام رو روی هم قرار بدم
صدای پاشنه های مردونش و عطر تلخش باعث میشد بفهمم کیه....
بهش توجهی نکردم و همونطور چشمام رو بسته نگه داشتم تا فک کنه خوابم
شوگا:......
ا.ت:با حرفی ک زد احساس کردم ی دقیقه سکته کردم....
ا.ت ویو
چند تا ادم کله گونده اومدند و روی بابام نشونه گرفتن
به پاش افتاده بودم که اینکار رو نکنه
ولی بالاخره این کار رو کرد
بلند بلند گریه میکردم و گریه های من سکوت اتاق را میشکست
(۱۰ ماه بعد)
ا.ت ویو:
مثل ی زنده متحرک شده بودم
شوگل هرروز کتکم میزنه
برام عادی شده ولی میدونی چیه؟
من چرا باید تقاص کارهای پدرم رو بدم...؟
چرا باید عاشق کسی بشم ک براش پشیزی قائل نیستم؟
چرا باید سرنوشتم اینجوری میشد
روی تخت کنار انباری خوابیده بودمک در انباری باز شد و باعث شد چشمام رو روی هم قرار بدم
صدای پاشنه های مردونش و عطر تلخش باعث میشد بفهمم کیه....
بهش توجهی نکردم و همونطور چشمام رو بسته نگه داشتم تا فک کنه خوابم
شوگا:......
ا.ت:با حرفی ک زد احساس کردم ی دقیقه سکته کردم....
۱۱.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.