*نصیحت خواهرم ب من*
یه زمانی خیلی اصرار میکردم که همه چیز رو تا همیشه کنار خودم نگه دارم؛ آدم حمل کننده ای بودم!
حمل کننده اتفاقات گذشته با خودم، تو هر مسیری که بهش قدم میذارم!
مهم نبود چقدر سنگین باشه، برای بودن هرچیزی که برام باارزش بود جنگیدم؛
ولی روز به روز بیشتر فهمیدم، هرچی محکمتر بگیرم زودتر از دست میدم...
هرچی بیشتر با تمام وجود بخوام، دور و دورتر میشم!
و درست همونجا بود که رها کردن و یاد
گرفتم ک آنچه مال من باشه میمونه ونیازی ب حملش ندارم....
حمل کننده اتفاقات گذشته با خودم، تو هر مسیری که بهش قدم میذارم!
مهم نبود چقدر سنگین باشه، برای بودن هرچیزی که برام باارزش بود جنگیدم؛
ولی روز به روز بیشتر فهمیدم، هرچی محکمتر بگیرم زودتر از دست میدم...
هرچی بیشتر با تمام وجود بخوام، دور و دورتر میشم!
و درست همونجا بود که رها کردن و یاد
گرفتم ک آنچه مال من باشه میمونه ونیازی ب حملش ندارم....
۸.۱k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳