او همانند رودخانه ای بود که مروارید های باران در آن فرود
او همانند رودخانه ای بود که مروارید های باران در آن فرود می آمدند. او بهار بود شروعی تازه..
مهربانی از بند تولد در آبیِ آسمانیِ چشمهایش همراهش زاده شده بود و پا به پایش می آمد.
با او خستگی برایت معنایی نداشت و هر زمان ار شبانه روز با آغوشی باز و لبخندی شیرین،به شیرینی قند در انتظارت بود.
شاهزادهای که زاده ی برف بود و آسمانی اَبری در یک شب زمستانی. آدم برفیِ کوچکِ دلبر!
در یک کلمه او سفید بود...؛
همچو برف سفید ، همچو سفیدیِ بابونه آرامش دهنده ، مثل نقاشی از سفیدی اَبرها..
آن کوچکِ دوست داشتنی معنای دیگری به مهربانی میداد انگار که لطافت و محبت یک غنچه یاس را در دلش جای داده باشی ، مثل نهالی تازه رسیده..محبوبی از شب بود ، خش خش های برف..تضادش در سیاهیِ شب ، زاده شده بود تا سفید باشد ، سرد باشد اما به دستانت گرما بدهد.
ماه ؟ او خورشید بود..نور ، گرما ، امید و زندگی! @arvnxx
𝟣𝟦𝟢𝟥/𝟣/𝟤𝟥
مهربانی از بند تولد در آبیِ آسمانیِ چشمهایش همراهش زاده شده بود و پا به پایش می آمد.
با او خستگی برایت معنایی نداشت و هر زمان ار شبانه روز با آغوشی باز و لبخندی شیرین،به شیرینی قند در انتظارت بود.
شاهزادهای که زاده ی برف بود و آسمانی اَبری در یک شب زمستانی. آدم برفیِ کوچکِ دلبر!
در یک کلمه او سفید بود...؛
همچو برف سفید ، همچو سفیدیِ بابونه آرامش دهنده ، مثل نقاشی از سفیدی اَبرها..
آن کوچکِ دوست داشتنی معنای دیگری به مهربانی میداد انگار که لطافت و محبت یک غنچه یاس را در دلش جای داده باشی ، مثل نهالی تازه رسیده..محبوبی از شب بود ، خش خش های برف..تضادش در سیاهیِ شب ، زاده شده بود تا سفید باشد ، سرد باشد اما به دستانت گرما بدهد.
ماه ؟ او خورشید بود..نور ، گرما ، امید و زندگی! @arvnxx
𝟣𝟦𝟢𝟥/𝟣/𝟤𝟥
۲۳.۷k
۱۶ مهر ۱۴۰۳