به صداها فکر میکنم...
به صداها فکر میکنم...
به قداست لحن صدایش...
از آخرین باری که صدایش را شنیدم چقدر گذشته است؟
از آخرین بار...
ویس توی گوشی را پلی میکنم...
دارم غریبه میشوم...
ترس میپیچد توی وجودم...
ترس از احساس غریبگی، درست شبیه غربت بعد از #مهاجرت است...
دلت پر میزند اما احساس غریبگی داری...
و حس پیچیده ای است حس خواستن، بی اندازه خواستن کسی که صدایش بوی غربت میدهد...
محمد معتمدی میخواند...
آقای رادان می آید توی اتاق و چراغ را روشن میکند...
قهوه تعارف میکند...
تلخ است... خیلی تلخ...
هم عطر غربت...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
به قداست لحن صدایش...
از آخرین باری که صدایش را شنیدم چقدر گذشته است؟
از آخرین بار...
ویس توی گوشی را پلی میکنم...
دارم غریبه میشوم...
ترس میپیچد توی وجودم...
ترس از احساس غریبگی، درست شبیه غربت بعد از #مهاجرت است...
دلت پر میزند اما احساس غریبگی داری...
و حس پیچیده ای است حس خواستن، بی اندازه خواستن کسی که صدایش بوی غربت میدهد...
محمد معتمدی میخواند...
آقای رادان می آید توی اتاق و چراغ را روشن میکند...
قهوه تعارف میکند...
تلخ است... خیلی تلخ...
هم عطر غربت...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۱۳۴.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.