رمان عشق لجباز من
پارت 26
بلاخره بعد 6 ساعت رسیدیم تهران ساعت 7 بعد از ظهر بود
مدیسا:سلام بچه ها بدون من خوش گذشت؟
تینا:بدون من چی😂
من:اصن خیلی خوب بود چون شما نبودید خوب بود اتفاقا😂
رفتیم تو و لباس عوض کردیم و شام خوردیم و رفتیم بخوابیم
ارسلان:دیانام؟
یه دفعه یه حس خوبی گرفتم دیانام صدام کرد ضربان قلبم بالا رفت🥲❤
من:جانم؟
ارسلان:شب پیش من میخوابی یا تنها؟دلم برات تنگ شده🙃
من:میام پیشت😁
ارسلان:بیا😁
رفتم پیشش تو بغلش خوابیدم
خیره نگاش میکردم
من:خیلی خوشگلی خیلی جذابی🤐
ارسلان:عه تو که گفتی هرکی از من خوشش میاد اسکله😂
من:بله اسکله چون تو مال منییییییییییییییییی😁
ارسلان سرمو بوسید و گفت:دیانا اصن با تو یکیه دیگم فرق دارم با همیشه تو خب..........
لبامو رو لباش گذاشتم و بهش اجازه ندادم حرفشو تموم کنه اونم همراهیم کرد
ارسلان
یه دفعه لباشو گذاشت رو لبام منم بی اختیار همراهیش کردم
من:معمولا پسرا باید شروع کنن ها😂
دیانا:حالا من و تو با همه فرق داریم😂همه پسرای بدن و دخترای مظلوم ما پسرای مظلوم و خوبیم و دخترای بد😂
دیانا
صبح پاشدیم رفتیم دانشگاه
مدیسا و عسل رفتن سر کلاس و منو رومینا کلاس جدا داشتیم و ارسلانم کلاسش جدا بود
رومینا:دیشب خوب با اقاییت خوابیدی؟
من:رومینا کرم داری؟ نه کرم داری میپرسی؟ الان بگم اقاییم بیاد نصفت کنه😂
رومینا:جدی جدی الان دقیقا رابطه تون چطوریه چی هم دیگه اید😂
من:دوس پسرمه😂رلمه😂
رومینا:دوباره قراره ارسلان بدبخت بشه مثل رابطه قبلیش😑
من:نه بابا😂من هیچ وقت اون کارو باهاش نمیکنم😂
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
میبینید چقدر تند تند پارت میزارم؟ 😂
بلاخره بعد 6 ساعت رسیدیم تهران ساعت 7 بعد از ظهر بود
مدیسا:سلام بچه ها بدون من خوش گذشت؟
تینا:بدون من چی😂
من:اصن خیلی خوب بود چون شما نبودید خوب بود اتفاقا😂
رفتیم تو و لباس عوض کردیم و شام خوردیم و رفتیم بخوابیم
ارسلان:دیانام؟
یه دفعه یه حس خوبی گرفتم دیانام صدام کرد ضربان قلبم بالا رفت🥲❤
من:جانم؟
ارسلان:شب پیش من میخوابی یا تنها؟دلم برات تنگ شده🙃
من:میام پیشت😁
ارسلان:بیا😁
رفتم پیشش تو بغلش خوابیدم
خیره نگاش میکردم
من:خیلی خوشگلی خیلی جذابی🤐
ارسلان:عه تو که گفتی هرکی از من خوشش میاد اسکله😂
من:بله اسکله چون تو مال منییییییییییییییییی😁
ارسلان سرمو بوسید و گفت:دیانا اصن با تو یکیه دیگم فرق دارم با همیشه تو خب..........
لبامو رو لباش گذاشتم و بهش اجازه ندادم حرفشو تموم کنه اونم همراهیم کرد
ارسلان
یه دفعه لباشو گذاشت رو لبام منم بی اختیار همراهیش کردم
من:معمولا پسرا باید شروع کنن ها😂
دیانا:حالا من و تو با همه فرق داریم😂همه پسرای بدن و دخترای مظلوم ما پسرای مظلوم و خوبیم و دخترای بد😂
دیانا
صبح پاشدیم رفتیم دانشگاه
مدیسا و عسل رفتن سر کلاس و منو رومینا کلاس جدا داشتیم و ارسلانم کلاسش جدا بود
رومینا:دیشب خوب با اقاییت خوابیدی؟
من:رومینا کرم داری؟ نه کرم داری میپرسی؟ الان بگم اقاییم بیاد نصفت کنه😂
رومینا:جدی جدی الان دقیقا رابطه تون چطوریه چی هم دیگه اید😂
من:دوس پسرمه😂رلمه😂
رومینا:دوباره قراره ارسلان بدبخت بشه مثل رابطه قبلیش😑
من:نه بابا😂من هیچ وقت اون کارو باهاش نمیکنم😂
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
میبینید چقدر تند تند پارت میزارم؟ 😂
۵۳.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.