فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:38
..................................
کره شمالی عمارت/
جنی: دوسش داری ؟!
تهیونگ: کی؟!
جنی: رزی. اون شب دیدم اومد تواتاقت
تهیونگ: دیونه ای! اون مثل خواهرم میمونه! اصن چرا میپرسی؟!
جنی: همینجوری....
تهیونگ: واقعا تو دیونه ای! من میرم...
.فردا صبح 8:15..
جنی ویو: با صدای آلارم رومخ بیدار شدم.. بعد کلی فش دادن به خودم و گوشیم بلند شدم یه دوش گرفتم اومدم بیرون چسپ رو زدم به زخم صورتم کت و شلوار مشکی همیشگیمو پوشیدم موهامو خشک کردم.. رفتم پایین دیدم کانگ هی با جین اومدن
چی؟! داشتم درست میدیدم! جین و کانگ هی دارن آشپزی میکنن! عجب..
جنی: سلام..
جین: او جنیا! صبح بخیر.. بقیه کجان..
جنی: چ میدونم حتماً خوابن
جین: باز شروع شد...
جیمین و دایون مثل همیشه با دعوا اومدن پایین این مود هرروز شون بود از اونا بدتر کوک و رزی...
دایون: خفه شو
جیمین: بداخلاق نباش.. پسش بده
دایون: عههه نمیدم و تامام! فهمیدی؟!
جیمین: چراا خو!
...
کوک: موهامو ول کن*داد*
رزی: اول تو!
کوک: باشه! تا ۳میشمارم باهم ول میکنیم...
رزی: خب..
کوک: ۱..۲..۳
رزی: آییی.. دیدی گفتم دروغ میگی!
...
جنی: هعی واقعا وقتی بهشون نگاه میکنم کلا از زندگی نا امید میشم!
کانگ هی: همچنین!
لیسا:*جیغ بنفش*
جنی: تو یکی دیگه چته!؟
لیسا: کی دیشب لباسامو عوض کرد؟!
کوک: من...
لیسا: منحرف..بیشور.. مرتیکه هیز*داد*
کوک: عهههه خفه شو..
از اون ور جیسو با چهره خواب آلود اومد پایین
جیسو: نمیذارین آدم ۲ساعت بخوابه..
کوک: تهیونگ کو؟!
رزی: دوست پسرت خوابه عزیزم..
کوک: هعی.. من میمیرم ولی تو هنوز آدم نشدی..
(صدای در)
لیسا: من باز میکنم...
لیسا درو واکرد و دختری رو دید که چندتا جعبه دستش بود و با لبخند اومد داخل
. :سلام ببخشید اومدم اون خانومی که دیشب رسوندم خونه ببینم..
لیسا: کی؟! اینجا ۵تادختره کدوم ؟!
..: خب.
جنی: لیسا کی.. آه تو!
دختر بادیدن جنی سریع رفت و بغلش کرد جنی اولش شکه شد ولی اونم متقابلاً بغلش کرد و ازهم جدا شدن..
..: اومدم ببینم حالت خوبه!.. برات غذا آوردم..
جنی: آه ممنونم.. اسمت؟!
..: سویونگ هستم!
جنی: او.. اسمت بنظر آشنا میاد.. بهرحال ممنونم سویونگ میخوای بیا تو
سویونگ: خانواده بزرگی داری!
جنی: هوم.
سویونگ: من دیگه میرم فعلا اونییی
جنی: بای
سویونگ: بای خانوم.
لیسا: هوم بای..
جنی: دختر خوبیه..
لیسا: عجب دوست جدید پیدا کردی؟! راستی وایسااا ببینم صورتت!
جنی: دوست جدید چیه.. دیشب کمکم کرد بیام خونه... اینم شاهکار آقا تهیونگ
لیسا: تهیونگ چرا؟!
جنی: همشو تعریف میکنم.. فعلا حوصله ندارم..
جیسو: دختراا کی بود*داد*
تهیونگ: سلام.
کوک: به به شاهزاده بیدار شد..
جنی و لیسا اومدن پیش بقیه
جیسو:کی بود؟!
جنی: سویونگ
تهیونگ:......
اینم پارت جدید.. حالم زیاد خوب نیست ببخشید اگر مثل همیشه خوب نبود....
دوستون دارم 🫂✨
پارت:38
..................................
کره شمالی عمارت/
جنی: دوسش داری ؟!
تهیونگ: کی؟!
جنی: رزی. اون شب دیدم اومد تواتاقت
تهیونگ: دیونه ای! اون مثل خواهرم میمونه! اصن چرا میپرسی؟!
جنی: همینجوری....
تهیونگ: واقعا تو دیونه ای! من میرم...
.فردا صبح 8:15..
جنی ویو: با صدای آلارم رومخ بیدار شدم.. بعد کلی فش دادن به خودم و گوشیم بلند شدم یه دوش گرفتم اومدم بیرون چسپ رو زدم به زخم صورتم کت و شلوار مشکی همیشگیمو پوشیدم موهامو خشک کردم.. رفتم پایین دیدم کانگ هی با جین اومدن
چی؟! داشتم درست میدیدم! جین و کانگ هی دارن آشپزی میکنن! عجب..
جنی: سلام..
جین: او جنیا! صبح بخیر.. بقیه کجان..
جنی: چ میدونم حتماً خوابن
جین: باز شروع شد...
جیمین و دایون مثل همیشه با دعوا اومدن پایین این مود هرروز شون بود از اونا بدتر کوک و رزی...
دایون: خفه شو
جیمین: بداخلاق نباش.. پسش بده
دایون: عههه نمیدم و تامام! فهمیدی؟!
جیمین: چراا خو!
...
کوک: موهامو ول کن*داد*
رزی: اول تو!
کوک: باشه! تا ۳میشمارم باهم ول میکنیم...
رزی: خب..
کوک: ۱..۲..۳
رزی: آییی.. دیدی گفتم دروغ میگی!
...
جنی: هعی واقعا وقتی بهشون نگاه میکنم کلا از زندگی نا امید میشم!
کانگ هی: همچنین!
لیسا:*جیغ بنفش*
جنی: تو یکی دیگه چته!؟
لیسا: کی دیشب لباسامو عوض کرد؟!
کوک: من...
لیسا: منحرف..بیشور.. مرتیکه هیز*داد*
کوک: عهههه خفه شو..
از اون ور جیسو با چهره خواب آلود اومد پایین
جیسو: نمیذارین آدم ۲ساعت بخوابه..
کوک: تهیونگ کو؟!
رزی: دوست پسرت خوابه عزیزم..
کوک: هعی.. من میمیرم ولی تو هنوز آدم نشدی..
(صدای در)
لیسا: من باز میکنم...
لیسا درو واکرد و دختری رو دید که چندتا جعبه دستش بود و با لبخند اومد داخل
. :سلام ببخشید اومدم اون خانومی که دیشب رسوندم خونه ببینم..
لیسا: کی؟! اینجا ۵تادختره کدوم ؟!
..: خب.
جنی: لیسا کی.. آه تو!
دختر بادیدن جنی سریع رفت و بغلش کرد جنی اولش شکه شد ولی اونم متقابلاً بغلش کرد و ازهم جدا شدن..
..: اومدم ببینم حالت خوبه!.. برات غذا آوردم..
جنی: آه ممنونم.. اسمت؟!
..: سویونگ هستم!
جنی: او.. اسمت بنظر آشنا میاد.. بهرحال ممنونم سویونگ میخوای بیا تو
سویونگ: خانواده بزرگی داری!
جنی: هوم.
سویونگ: من دیگه میرم فعلا اونییی
جنی: بای
سویونگ: بای خانوم.
لیسا: هوم بای..
جنی: دختر خوبیه..
لیسا: عجب دوست جدید پیدا کردی؟! راستی وایسااا ببینم صورتت!
جنی: دوست جدید چیه.. دیشب کمکم کرد بیام خونه... اینم شاهکار آقا تهیونگ
لیسا: تهیونگ چرا؟!
جنی: همشو تعریف میکنم.. فعلا حوصله ندارم..
جیسو: دختراا کی بود*داد*
تهیونگ: سلام.
کوک: به به شاهزاده بیدار شد..
جنی و لیسا اومدن پیش بقیه
جیسو:کی بود؟!
جنی: سویونگ
تهیونگ:......
اینم پارت جدید.. حالم زیاد خوب نیست ببخشید اگر مثل همیشه خوب نبود....
دوستون دارم 🫂✨
۱۰.۸k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.