ماه من پارت ۶
این پارت و پارت ۷ خیلی غمگینه
ویو ات
رفتم لباسمو عوض کردم میخواستم بیام پایین که دیدم تو. بالکنه رفتم رو تو بالکن رو صندلی نشستم
ات : خب بگو
تهیونگ: از دستم عصبی
ات : نه
تهیونگ: چیزی شده
ات : اعع عمو اکه میخوای این حرفارو بزنی من میرم( داشت میرفت که)
تهیونگ: فردا قراره برم آمریکا پس فردا مامان و بابات میان
ات : چ..چی به این زودی(بغض)
تهیونگ: ببخشید خیلی زود دارم میرم ولی بلخره که باید برم چون خونم تو امریکاست
ات: عمو خب کلن بیا اینجا زندگی کن(گریه)
تهیونگ : نمیشه که عزیزم چرا گریه میکنی
ات : ع..مو
تهیونگ: جان عمو
ات : میخوام کسیو که دوستش دارم رو نشونت بدم (گریه)
تهیونگ : خب کیه
ات : عمو اون کسی که دوستش دارم تویی(گریه) میشه نری من بدون تو نمیتونم عمو من خیلی دو..
تهیونگ: منم دوست دارم ات
ات : خب چرا پس داری میری
تهیونگ: خودمم نمیخوام برم ولی مامان و بابات از این رابطه ما نارازین
ات : یعنی چی
تهیونگ: تورو ازشون خاستگاری کردم ولی جوابشون منفی بود
ات : چ..چی تهیونگ من نمیتونم بدون تو زندگی کنم (گریه )
تهیونگ: گریه نکن من برم پایین چیزی که خریدم رو برات بیارم
ات: باشه
ویو ات
اوفف ۱۰ دقیقه گذشت نیومد داره چکار میکنه که از پایین صدا داد میشنیدم از بالکن پایین رو نگاه کردم وا چیشده تصادف شده رفتم پایین بین مردم رفتم جلو که ببینم کیه نه نه
...
ویو ات
رفتم لباسمو عوض کردم میخواستم بیام پایین که دیدم تو. بالکنه رفتم رو تو بالکن رو صندلی نشستم
ات : خب بگو
تهیونگ: از دستم عصبی
ات : نه
تهیونگ: چیزی شده
ات : اعع عمو اکه میخوای این حرفارو بزنی من میرم( داشت میرفت که)
تهیونگ: فردا قراره برم آمریکا پس فردا مامان و بابات میان
ات : چ..چی به این زودی(بغض)
تهیونگ: ببخشید خیلی زود دارم میرم ولی بلخره که باید برم چون خونم تو امریکاست
ات: عمو خب کلن بیا اینجا زندگی کن(گریه)
تهیونگ : نمیشه که عزیزم چرا گریه میکنی
ات : ع..مو
تهیونگ: جان عمو
ات : میخوام کسیو که دوستش دارم رو نشونت بدم (گریه)
تهیونگ : خب کیه
ات : عمو اون کسی که دوستش دارم تویی(گریه) میشه نری من بدون تو نمیتونم عمو من خیلی دو..
تهیونگ: منم دوست دارم ات
ات : خب چرا پس داری میری
تهیونگ: خودمم نمیخوام برم ولی مامان و بابات از این رابطه ما نارازین
ات : یعنی چی
تهیونگ: تورو ازشون خاستگاری کردم ولی جوابشون منفی بود
ات : چ..چی تهیونگ من نمیتونم بدون تو زندگی کنم (گریه )
تهیونگ: گریه نکن من برم پایین چیزی که خریدم رو برات بیارم
ات: باشه
ویو ات
اوفف ۱۰ دقیقه گذشت نیومد داره چکار میکنه که از پایین صدا داد میشنیدم از بالکن پایین رو نگاه کردم وا چیشده تصادف شده رفتم پایین بین مردم رفتم جلو که ببینم کیه نه نه
...
۱۷.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.