ارزوی بن بست یا بن بست آرزو؟؟!

ارزوی بن بست یا بن بست آرزو؟؟!
ته يك كوچه ي بن بست...تو رو جا گذاشته بودم
رفته بودم پي كاري....دلو جا گذاشته بودم
لاي يك دفتر خالي...كه پر از برگ نيازه
مثل پرواز خيالي كه تو آسمون يه رازه
دل من وصل دلي شد...توي يك خونه ي خالي
من ديگه تنها نبودم...موندنم يه مشكلي شد
دلو من سپرده بودم به يه پرواز خيالي
به يه پرواز خيالي كه خودش حبس يه شعره...آخر دفتر خالي
رفته بودم من بيدل...به هواي اينكه شايد برسم به آرزويي
آرزو رو ته كوچه جا گذاشتم...با يه دل تنها گذاشتم
با تب بيدلي ساختم...اول راه...همه ي قصه رو باختم
يكي انگار كه به من گفت : سر آرزو رو كج كن توي اون كوچه ي بن بست
سرآرزو كه پيچيد توي اون كوچه ي خالي...ناگهان خورد به سنگي
ديگه اون كوچه خياله...ديگه اون خونه يه روياست...ديگه کار دل تمومه..
آرزويي زير خاكه...شور عشقي زير آوار يه خونه است
شعر بارون زده ي خيس ته  اون دفتر خالي يه بهونه است
به ياد اون خونه اي كه راه فرار نداشت و ..."