مرسیییی بابت حمایتا
part6
ویو جونگ کوک
داشتیم ناهار میخوردیم که یهو ویولت از پله ها اومد پایین خیلی بی حال بود اومد سر میز ناهار و گفت:برگه طلاق کجاست؟
پدرم
گفت:چی برگه ی طلاق میخوای چیکار؟
ویولت:به شرطی با پسرت ازدواج مردم که پدرم خوب شه ،(از اینجا به بعد با داد و گریه میگه)
الان پدرم زندس میتونم بغلش کنم میتونم؟!
بلند شدم و
گفتم:ویولت تو الان حالت خوب نیست بیا بریم بالا استراحت کن.
که حولم داد(ویولت الان میام اینو میکنم تو...چشمت آره چشمت😊)
ویولت:به من دست نزن، از همتون متنفرم (داد)
بعدش افتاد زمین و داشت گریه میکرد
مادرم رفت پیشش و بغلش کرد،
ویولت داشت گریه میکرد که یهو پادشاه سرزمین نپتون اومد داخل و ویولت و دید و خندید و
گفت:ویولت از کادوی عروسیت خوشت اومد(باخنده)
ویولت بلند شد و بهش نگاه کرد و
گفت: مشتاقانه منتظر روز عروسی تو هم هستم، کاری میکنم که هر روز آرزو کنی بمیری.
پدرم گفت:چه جوری دست از سر ما برمیداری و سرزمینمون و ول میکنی؟ها؟
پادشاه نپتون:یه شرط داره
پدرم:چه شرطی؟
پادشاه نپتون:باید........
مرسییی بابت حمایتا🥺
شرط
نداره😉
ویو جونگ کوک
داشتیم ناهار میخوردیم که یهو ویولت از پله ها اومد پایین خیلی بی حال بود اومد سر میز ناهار و گفت:برگه طلاق کجاست؟
پدرم
گفت:چی برگه ی طلاق میخوای چیکار؟
ویولت:به شرطی با پسرت ازدواج مردم که پدرم خوب شه ،(از اینجا به بعد با داد و گریه میگه)
الان پدرم زندس میتونم بغلش کنم میتونم؟!
بلند شدم و
گفتم:ویولت تو الان حالت خوب نیست بیا بریم بالا استراحت کن.
که حولم داد(ویولت الان میام اینو میکنم تو...چشمت آره چشمت😊)
ویولت:به من دست نزن، از همتون متنفرم (داد)
بعدش افتاد زمین و داشت گریه میکرد
مادرم رفت پیشش و بغلش کرد،
ویولت داشت گریه میکرد که یهو پادشاه سرزمین نپتون اومد داخل و ویولت و دید و خندید و
گفت:ویولت از کادوی عروسیت خوشت اومد(باخنده)
ویولت بلند شد و بهش نگاه کرد و
گفت: مشتاقانه منتظر روز عروسی تو هم هستم، کاری میکنم که هر روز آرزو کنی بمیری.
پدرم گفت:چه جوری دست از سر ما برمیداری و سرزمینمون و ول میکنی؟ها؟
پادشاه نپتون:یه شرط داره
پدرم:چه شرطی؟
پادشاه نپتون:باید........
مرسییی بابت حمایتا🥺
شرط
نداره😉
۴.۰k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.