فیک: my mission
فیک: my mission
جانشد 🤝
/کره شمالی/
(+رز کنسله چندتا مدرک به دستم رسیده چکشون کنم بهت خبر میدم
(ـآخه مردتیکه الان وقت گفتنه؟! نکنه باز خواب بودی؟!
(+درست حدس زدی:/
رزی گوشی رو دوباره داخل جیبش گذاشت و روبه بقیه گفت
رزی: هی برنامه کنسله مثل اینکه آقا بلاخره یه چیزی پیدا کرده
جیمین: جدی؟!
رزی: آره جدی من بدبختم نیم ساعته دارم سخنرانی میکنم هوی مرتیکه پاشو یچیزی بیار کوفت کنیم
تهیونگ: دوتا دست سالم داریا! بفرما خودت برو
رزی: چه مهمان نواز به به من از این همه محبت آخرش غش میکنم
رزی دستشو با حالت نمایشی گذاشت رو سرش و رفت تو آشپزخونه
جنی کمی به جیمین نزدیک شد و خیلی آروم جوری که رزی نشنوه گفت
جنی: چجوری اینو تحمل میکنی ؟!
جیمین: این چه حرفی باور کن تموم دنیا و براش آتیش میزنم!
ته یونگ: نسوزونیمون فایرمن
جیمین: تو خفه*پوکر*
جنی: وایییی *خنده بلند*
رزی که از صدای خنده بلند جنی ترسید و کل قهوه رو ریخت رو زمین بیخیال شونه ای بالا انداخت و بیرون رفت
رزی: چیم پاشو بریم دیره بقیه منتظرن
جیمین: آره دیروقته
تهیونگ: تورو خدا فردا دوباره نیاید انقدر قیافه نحستون رو دیدم که میخوام بالا بیارم
جیمین: خیلیم دلت بخواد مرد به این جذابی
خب کیوتاممم پارت جدیدو گذاشتم امشب هم یکی دیگه میذارم..
و اینم بگم که بخاطر مدرسه نمیتونم هرروز آپ کنم هروقت وقت داشتم میذارممم
و حمایت کنیدد دوستون دارم 🥺🫂
جانشد 🤝
/کره شمالی/
(+رز کنسله چندتا مدرک به دستم رسیده چکشون کنم بهت خبر میدم
(ـآخه مردتیکه الان وقت گفتنه؟! نکنه باز خواب بودی؟!
(+درست حدس زدی:/
رزی گوشی رو دوباره داخل جیبش گذاشت و روبه بقیه گفت
رزی: هی برنامه کنسله مثل اینکه آقا بلاخره یه چیزی پیدا کرده
جیمین: جدی؟!
رزی: آره جدی من بدبختم نیم ساعته دارم سخنرانی میکنم هوی مرتیکه پاشو یچیزی بیار کوفت کنیم
تهیونگ: دوتا دست سالم داریا! بفرما خودت برو
رزی: چه مهمان نواز به به من از این همه محبت آخرش غش میکنم
رزی دستشو با حالت نمایشی گذاشت رو سرش و رفت تو آشپزخونه
جنی کمی به جیمین نزدیک شد و خیلی آروم جوری که رزی نشنوه گفت
جنی: چجوری اینو تحمل میکنی ؟!
جیمین: این چه حرفی باور کن تموم دنیا و براش آتیش میزنم!
ته یونگ: نسوزونیمون فایرمن
جیمین: تو خفه*پوکر*
جنی: وایییی *خنده بلند*
رزی که از صدای خنده بلند جنی ترسید و کل قهوه رو ریخت رو زمین بیخیال شونه ای بالا انداخت و بیرون رفت
رزی: چیم پاشو بریم دیره بقیه منتظرن
جیمین: آره دیروقته
تهیونگ: تورو خدا فردا دوباره نیاید انقدر قیافه نحستون رو دیدم که میخوام بالا بیارم
جیمین: خیلیم دلت بخواد مرد به این جذابی
خب کیوتاممم پارت جدیدو گذاشتم امشب هم یکی دیگه میذارم..
و اینم بگم که بخاطر مدرسه نمیتونم هرروز آپ کنم هروقت وقت داشتم میذارممم
و حمایت کنیدد دوستون دارم 🥺🫂
۳.۰k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.