چند وقت پیش یه فیلمی دیدم که براساس یه داستان واقعی بود ب
چند وقت پیش یه فیلمی دیدم که براساس یه داستان واقعی بود با عنوان october sky 🌌
داستان فیلم که توی سال ۱۹۵۷ میگذره درباره زندگی پسری به اسم هومر هیکام هست
هومر هیکام توی شهر کوچیکی به اسم کول وود زندگی میکرد که محوریت اصلیش برپایه معدن زغال سنگ🪨 بنا شده بود و عمده مردمش معدنچی بودن
تو این حین اولین ماهواره فضایی جهان به اسم اسپوتنیک به فضا پرتاب شد و خبرش همه جا پیچید و ازونجایی که برای مردم سراسر دنیا یه اتفاق کاملا جدید و حتی دور از تصور بود همه محو تماشاش شده بودن
اما در این بین پسر ۱۷ ساله ای بود که بیشتر از هرکسی مجذوب🤩 این موضوع و عرصه جدیدی🪐 شده بود که انسان ها به تازگی تونسته بودن اونُ فتح کنن
بطوری که جرقه جدیدی رو توی ذهن و افکار و مسیر آرزوهاش زد🪄 و هرچند که شاید درنگاه اول حتی یکم خنده دار باشه ولی اون از فرداش تصمیم گرفت که راکت بسازه و این تصمیمُ حتی به خانوادش هم اعلام کرد
اما مسیر پیش روش اصلا آسون نبود: اون یه دانش آموز با پایه ضعیف درسی بود اونم توی شهر کوچیکی که تقریبا به هیچ وجه نمیشد کتاب یا منبعی درباره موضوع جدیدی مثل فضاپیما و راکت پیدا کرد و اونم توی عصری که نه خبری از اینترنت بود و نه فضای مجازی
مطمئنا هممون شنیدیم که اراده هر مانعی رو توی مسیر میتونه کنار بزنه اما شاید اگر یه نمونه واقعی از اون رو ببینیم بیشتر باورش کنیم
هومر هیکام با درخواست کمک از دانش آموز درس خون کلاس که اتفاقا بچه ی منزوی کلاس بود و همه مسخرش میکردن شروع کرد و افکار پوچی🤢 مثل خفن بودن و دوستی صرفا با آدمای به ظاهر باحال و خفنُ کنار گذاشت
تمسخر بچه های مدرسه و حتی مردم شهرُ به جون خرید، حتی توی این مسیر حمایت چندانی از خانوادش هم دریافت نمیکرد طوری که برادرش💁🏻 کاملا کاراشو به تمسخر میگرفت و پدرش هم که اصرار به کار کردنش به عنوان معدنچی در آینده داشت و ادامه ی شغل خودش رو برای اون درنظر گرفته بود مخالف سر سخت کاراش بود جوری که هومر و دوستاش رو از امتحان راکت هاشون تو محدوده ی اراضی شرکت معدن کول وود منع کرد🙅🏻♀️
و اینجوری بود که اونا هرروز یه مسیر🛣️ هشت مایلی که معادل حدودا سیزده کیلومتر میشه رو میرفتن تا بتونن خارج از اراضی شرکت موشک هاشونو امتحان کنن
و حتی یه بار اونا رو به شروع آتیش سوزی یه قسمتی از جنگل🏞️ توسط موشک هاشون متهم کردن و دستگیر شدن و پروژشون متوقف شد و حتی به دلیل آسیب پدرش حین کار برای مدتی مجبور شد به جای پدرش توی معدن کار کنه
اما همون دانش آموزی که حرفی برای گفتن حتی توو ریاضیات مدرسه نداشت بعد مدتی با کمک ریاضی تونست ثابت کنه که براساس مدت حرکت و سرعت و مسیر طی شده امکان نداره یکی از موشکای اونا آتیش سوزی رو شروع کرده باشه🏳️ و پروژشونُ از سر گرفتن
و خیییلی مشکلا و دردسرای کوچیک و بزرگ دیگه که گفتن همشون از گنجایش این متن خارجه
ولی درنهایت اونا با راکتشون توی مسابقه علوم شرکت کردن و تونستن بین دانش آموزای کل کشور رتبه اولُ کسب کنن و بورسیه دانشگاه رو بگیرن 🧑🏻🎓
و اینجوری هومر هیکام به یکی از دانشمندای ناسا 🛸تبدیل شد...
#معرفی#فیلم#معرفی_فیلم#سینمایی#انگیزشی#تکست#october_sky
داستان فیلم که توی سال ۱۹۵۷ میگذره درباره زندگی پسری به اسم هومر هیکام هست
هومر هیکام توی شهر کوچیکی به اسم کول وود زندگی میکرد که محوریت اصلیش برپایه معدن زغال سنگ🪨 بنا شده بود و عمده مردمش معدنچی بودن
تو این حین اولین ماهواره فضایی جهان به اسم اسپوتنیک به فضا پرتاب شد و خبرش همه جا پیچید و ازونجایی که برای مردم سراسر دنیا یه اتفاق کاملا جدید و حتی دور از تصور بود همه محو تماشاش شده بودن
اما در این بین پسر ۱۷ ساله ای بود که بیشتر از هرکسی مجذوب🤩 این موضوع و عرصه جدیدی🪐 شده بود که انسان ها به تازگی تونسته بودن اونُ فتح کنن
بطوری که جرقه جدیدی رو توی ذهن و افکار و مسیر آرزوهاش زد🪄 و هرچند که شاید درنگاه اول حتی یکم خنده دار باشه ولی اون از فرداش تصمیم گرفت که راکت بسازه و این تصمیمُ حتی به خانوادش هم اعلام کرد
اما مسیر پیش روش اصلا آسون نبود: اون یه دانش آموز با پایه ضعیف درسی بود اونم توی شهر کوچیکی که تقریبا به هیچ وجه نمیشد کتاب یا منبعی درباره موضوع جدیدی مثل فضاپیما و راکت پیدا کرد و اونم توی عصری که نه خبری از اینترنت بود و نه فضای مجازی
مطمئنا هممون شنیدیم که اراده هر مانعی رو توی مسیر میتونه کنار بزنه اما شاید اگر یه نمونه واقعی از اون رو ببینیم بیشتر باورش کنیم
هومر هیکام با درخواست کمک از دانش آموز درس خون کلاس که اتفاقا بچه ی منزوی کلاس بود و همه مسخرش میکردن شروع کرد و افکار پوچی🤢 مثل خفن بودن و دوستی صرفا با آدمای به ظاهر باحال و خفنُ کنار گذاشت
تمسخر بچه های مدرسه و حتی مردم شهرُ به جون خرید، حتی توی این مسیر حمایت چندانی از خانوادش هم دریافت نمیکرد طوری که برادرش💁🏻 کاملا کاراشو به تمسخر میگرفت و پدرش هم که اصرار به کار کردنش به عنوان معدنچی در آینده داشت و ادامه ی شغل خودش رو برای اون درنظر گرفته بود مخالف سر سخت کاراش بود جوری که هومر و دوستاش رو از امتحان راکت هاشون تو محدوده ی اراضی شرکت معدن کول وود منع کرد🙅🏻♀️
و اینجوری بود که اونا هرروز یه مسیر🛣️ هشت مایلی که معادل حدودا سیزده کیلومتر میشه رو میرفتن تا بتونن خارج از اراضی شرکت موشک هاشونو امتحان کنن
و حتی یه بار اونا رو به شروع آتیش سوزی یه قسمتی از جنگل🏞️ توسط موشک هاشون متهم کردن و دستگیر شدن و پروژشون متوقف شد و حتی به دلیل آسیب پدرش حین کار برای مدتی مجبور شد به جای پدرش توی معدن کار کنه
اما همون دانش آموزی که حرفی برای گفتن حتی توو ریاضیات مدرسه نداشت بعد مدتی با کمک ریاضی تونست ثابت کنه که براساس مدت حرکت و سرعت و مسیر طی شده امکان نداره یکی از موشکای اونا آتیش سوزی رو شروع کرده باشه🏳️ و پروژشونُ از سر گرفتن
و خیییلی مشکلا و دردسرای کوچیک و بزرگ دیگه که گفتن همشون از گنجایش این متن خارجه
ولی درنهایت اونا با راکتشون توی مسابقه علوم شرکت کردن و تونستن بین دانش آموزای کل کشور رتبه اولُ کسب کنن و بورسیه دانشگاه رو بگیرن 🧑🏻🎓
و اینجوری هومر هیکام به یکی از دانشمندای ناسا 🛸تبدیل شد...
#معرفی#فیلم#معرفی_فیلم#سینمایی#انگیزشی#تکست#october_sky
۷.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.