رمان ولگرد
رمان ولگرد
پارت هجدهم
حداقل چهره اش ثابت میکرد که واقعا بابامه.
موهام با اتو مو ، صاف شلاقی کردم و شروع کردم به آرایش کردن.
خط چشم گربه ای کشیدم و سایه مشکی زدم.کمی رژگونه آجری زدم و رژ زرشکی رنگی زدم.
در آخر با پوشیدن لباسم جلوی آینه وایستادم.عالی شدم.کمدم باز کردم کفشای پاشنه بلند ۱۲ سانتی مشکیم که بند میخورد تا یه وجب بالای مچ ورداشتم و پوشیدم.کیف دستی مشکی رنگم هم ورداشتم گوشیم و رژم گذاشتم توش.
پالتوی مشکیم هم ورداشتم و انداختم رو شونه هام.
به ساعت نگا کردم ۶:۵۵ بود.بعد چک کردن خودم تو آینه تیپ سر تا پا مشکیم از اتاق بیرون و از پله ها پایین رفتم.یه راست از عمارت بیرون اومدم.آرمین دیدم که پشت لامبورگینی مشکی رنگش نشسته بود و سرش گذاشته بود رو فرمون.
به ساعت گوشیم نگاه کردم.۶:۵۹ بود.شد ۷.کلافه به دور و برش نگا کرد و تا خواست حرکت کنه سریع در ماشین باز کردم و نشستم.
پاشو سریع گذاشت رو ترمز و چرخید سمتم.
-عجب دیوانه ای هستی تو.
قهقهه ای زدم و در بستم.
+راه بیفت تا دیر نشده.
لبخند کجی زد و گفت-وروجک پررو.
پاشو گذاشت رو گاز و حرکت کرد.چرخیدم طرفش و شروع کردم به آنالیز کردن.
موهای حالت داری که پاییناش کوتاه بود و بالاش بلند.پوست گندمی ، چشای مشکی.بازم چشای مشکی.چشام بستم که اون دوتا چشم مشکی بازم اومدن جلو چشام.
دوباره خیره شدم بهش.دماغی متناسب با صورتش و لبای پهن و ته ریشی که جذاب ترش کرده بود.کت شلوار و پیرهن مشکی که میگفتم فیت نبود دروغ بود.درست فیت تنش بود و احساس میکردم الانه که از قسمت بازوها جر بخوره.
با کفشای کالج مشکی رنگش تیپش کامل کرده بود و پاپیون مشکی رنگی هم زده بود.
-تموم نشد حاج خانوم؟
+چرا تموم شد حاج آقا.
-خوردیم با چشات.
ایش غلیظی گفتم و دوباره زل زدم بهش.
-حاج خانوم خبریه اینطوری زل زدی بهم؟
+به تو زل نزنم به کی زل بزنممم؟
اخماش کشید توهم و گفت-حق نداری به کس دیگه ای زل بزنی.
لبخندی رو لبام نشست.
پارت هجدهم
حداقل چهره اش ثابت میکرد که واقعا بابامه.
موهام با اتو مو ، صاف شلاقی کردم و شروع کردم به آرایش کردن.
خط چشم گربه ای کشیدم و سایه مشکی زدم.کمی رژگونه آجری زدم و رژ زرشکی رنگی زدم.
در آخر با پوشیدن لباسم جلوی آینه وایستادم.عالی شدم.کمدم باز کردم کفشای پاشنه بلند ۱۲ سانتی مشکیم که بند میخورد تا یه وجب بالای مچ ورداشتم و پوشیدم.کیف دستی مشکی رنگم هم ورداشتم گوشیم و رژم گذاشتم توش.
پالتوی مشکیم هم ورداشتم و انداختم رو شونه هام.
به ساعت نگا کردم ۶:۵۵ بود.بعد چک کردن خودم تو آینه تیپ سر تا پا مشکیم از اتاق بیرون و از پله ها پایین رفتم.یه راست از عمارت بیرون اومدم.آرمین دیدم که پشت لامبورگینی مشکی رنگش نشسته بود و سرش گذاشته بود رو فرمون.
به ساعت گوشیم نگاه کردم.۶:۵۹ بود.شد ۷.کلافه به دور و برش نگا کرد و تا خواست حرکت کنه سریع در ماشین باز کردم و نشستم.
پاشو سریع گذاشت رو ترمز و چرخید سمتم.
-عجب دیوانه ای هستی تو.
قهقهه ای زدم و در بستم.
+راه بیفت تا دیر نشده.
لبخند کجی زد و گفت-وروجک پررو.
پاشو گذاشت رو گاز و حرکت کرد.چرخیدم طرفش و شروع کردم به آنالیز کردن.
موهای حالت داری که پاییناش کوتاه بود و بالاش بلند.پوست گندمی ، چشای مشکی.بازم چشای مشکی.چشام بستم که اون دوتا چشم مشکی بازم اومدن جلو چشام.
دوباره خیره شدم بهش.دماغی متناسب با صورتش و لبای پهن و ته ریشی که جذاب ترش کرده بود.کت شلوار و پیرهن مشکی که میگفتم فیت نبود دروغ بود.درست فیت تنش بود و احساس میکردم الانه که از قسمت بازوها جر بخوره.
با کفشای کالج مشکی رنگش تیپش کامل کرده بود و پاپیون مشکی رنگی هم زده بود.
-تموم نشد حاج خانوم؟
+چرا تموم شد حاج آقا.
-خوردیم با چشات.
ایش غلیظی گفتم و دوباره زل زدم بهش.
-حاج خانوم خبریه اینطوری زل زدی بهم؟
+به تو زل نزنم به کی زل بزنممم؟
اخماش کشید توهم و گفت-حق نداری به کس دیگه ای زل بزنی.
لبخندی رو لبام نشست.
۱۰.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.