رمان عاشقم باش🙃🫀
part 87
من:پانیذ... اگه ارسلان بچه نخواد چی؟ 🥺
پانیذ:نگران نباش
من:میترسم خوشحال نشه
پانیذ:تو میخوای؟
من:اره میخوام... تاحالا دربارش با ارسلان صحبت نکردم نمی دونم واکنشش چیه... میترسم بچرو نخواد بگه برو بندازش
پانیذ:غلط کرده غصه نخور تو تا من برم به همه زنگ بزنم خبر بدم فقط ساکت باش😂😂
من:واییییی نه نه نری به عسل دهن لق بگی ها میره میزاره کف دست رضا اونم در کسری از ثانیه به ارسلان میگه😂😂
پانیذ:باشه بابا ولی قول بده من خبرشو بدم
من:بش... من میخوام بزام این ذوق میکنه😂
پانیذ:الان پرستار میاد اینو میکشه منم کارای ترخیصتو انجام میدم بریم یه سونوگرافی هم بگیریم
من:چشم🥺😂
پانیذ رفت بلافاصله پرستار اومد و بعد 5 مین کارا حل شد و رفتیم ازمایشگاه البته ازمایشگاهش نزدیک بود به اونجا برا همین پیاده رفتیم
یه سونوگرافی هم گرفتیم
نشستیم تو ماشین
پانیذ:عکس سونوگرافی رو بم بده🥺
من:بیا
عکسو ازم گرفت
پانیذ:واییییی ننه چقدر خوشگله 🥺🥺🥺🥺
من:پانیذ اون الان 1 ماهشه اندازه یه عدسه😂🥺
پانیذ:زر نزن بابا بچه خوشگل از اول معلومه
من:عه جلو بچم فحش نده یاد میگیره
پانیذ:چشم
رفتیم خونه من رفتم خونه خودمون پانیذم خونه خودش
بعد 2 ساعت ارسلان اومد منم دلشو نداشتم بگم نگه داشتم تا شب
ساعتو نگاه کردم 21:09
هوففففف....
میرم میگم...
تهش میگه نمیخوام دیگه....
خب ارومم....
واییییی دارم میمیرم....
رفتم کنارش نشستم
خب دیانا ارومممم.....
از کجا شروع کنم....؟
اها.....
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
من:پانیذ... اگه ارسلان بچه نخواد چی؟ 🥺
پانیذ:نگران نباش
من:میترسم خوشحال نشه
پانیذ:تو میخوای؟
من:اره میخوام... تاحالا دربارش با ارسلان صحبت نکردم نمی دونم واکنشش چیه... میترسم بچرو نخواد بگه برو بندازش
پانیذ:غلط کرده غصه نخور تو تا من برم به همه زنگ بزنم خبر بدم فقط ساکت باش😂😂
من:واییییی نه نه نری به عسل دهن لق بگی ها میره میزاره کف دست رضا اونم در کسری از ثانیه به ارسلان میگه😂😂
پانیذ:باشه بابا ولی قول بده من خبرشو بدم
من:بش... من میخوام بزام این ذوق میکنه😂
پانیذ:الان پرستار میاد اینو میکشه منم کارای ترخیصتو انجام میدم بریم یه سونوگرافی هم بگیریم
من:چشم🥺😂
پانیذ رفت بلافاصله پرستار اومد و بعد 5 مین کارا حل شد و رفتیم ازمایشگاه البته ازمایشگاهش نزدیک بود به اونجا برا همین پیاده رفتیم
یه سونوگرافی هم گرفتیم
نشستیم تو ماشین
پانیذ:عکس سونوگرافی رو بم بده🥺
من:بیا
عکسو ازم گرفت
پانیذ:واییییی ننه چقدر خوشگله 🥺🥺🥺🥺
من:پانیذ اون الان 1 ماهشه اندازه یه عدسه😂🥺
پانیذ:زر نزن بابا بچه خوشگل از اول معلومه
من:عه جلو بچم فحش نده یاد میگیره
پانیذ:چشم
رفتیم خونه من رفتم خونه خودمون پانیذم خونه خودش
بعد 2 ساعت ارسلان اومد منم دلشو نداشتم بگم نگه داشتم تا شب
ساعتو نگاه کردم 21:09
هوففففف....
میرم میگم...
تهش میگه نمیخوام دیگه....
خب ارومم....
واییییی دارم میمیرم....
رفتم کنارش نشستم
خب دیانا ارومممم.....
از کجا شروع کنم....؟
اها.....
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
۶۸.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.