از نسل حضرت ابراهیم ،، بانویی متولد شد که نه تنها ابراهیم
از نسل حضرت ابراهیم ،، بانویی متولد شد که نه تنها ابراهیم ، بلکه فرشتگان آسمان هم متحیر و مبهوت مانده بودند
حتی ابلیس لعین چنان شگفت زده بود که فراموش کرد همچون ماجرای قربانی کردن ابراهیم ، دست به کار شود بلکه لااقل تردیدی در دل مادر بنشاند ،،
مادر ،، پسران کوچک ش رو در مقابل گرفت و با آرامی گیسوان فرزندان ش رو شانه کرد ،، لباس هایشان رو مرتب و معطر کرد و در حالی که به سختی جلوی اشک چشمان ش رو گرفته بود ، قربون صدقه ی قد و بالای پسران ش میرفت ،،
پسران ش که آماده شدند برای قربانی شدن ،، دستی بر سر شان کشید ،، خیره شد به چشمان طفلان معصوم ش و گفت ،، میدانم دایی تان مخالفت میکند
اما این را هم میدانم تنها راه قبول کردن ش چیست ، او را به مادرش قسم بدهید
حتماً قبول میکند ،، دو برادر نگاهی به همدیگه انداختند و مادر را در آغوش گرفتند و بین گریه خداحافظی کردند ،،
دسته گل های مادر به راه افتادند در حالی که بخاطر قامت کودکی شان شمشیر شان به زمین میکشید ،، و همان شد که مادر گفته بود ،،
ابن سعد ملعون دیگر کسی بود که از تعجب خشک ش زد ،، به محض دیدن کودکان ، آنها را شناخت و حیرت زده فریاد زد ، عجب از این عشق خواهر برادری !!
خداوند قربانی ها رو قبول کرد و هر دو برادر در خون خود غلطیدند
نعشِ طفلان معصوم به خیمه برگشت ،،
صدای ناله ی زنان حرم برخواست ، همه به استقبال رفتند جز مادر !
مادر که همیشه اولین نفر از استقبال کنندگان بود حتی از خیمه بیرون نیامد ،،
اهالی دل میگند ،، مادر بیرون نیامد نه بخاطر اینکه برادر خجالت زده نشود
بیرون نیامد چون شرم داشت که قربانی های بیشتری ندارد که در راه حضرت عشق فدایی کند ،،
و دست آخر ، وقتی زبان به « ما رأیت الا جمیلا _ چیزی ندیدم جز زیبایی » گشود ، بعید نیست که خداوند سبحان هم متحیر مانده باشد ،،
ابراهیم ها باید زانو بزنند در مقابل عظمت و شُکوه این بانو ،،
هاجر ها باید مفتخر بشند به کنیزی کردن این شیرزنِ حیدری تبار ،،
اسماعیل ها باید جان فدای این عشق ورزی کنند ،،
#اللهمعجللولیکالفرج
#حضرتزینب
#عاشقواقعی
#استادمکتبعشق
#حضرتاربابانتهایعشق
#عونومحمدبنجعفر
#عیدقربان
#آرزویمهمهایناستفدایتوشوم
#دلتنگکربلا
#فراق
حتی ابلیس لعین چنان شگفت زده بود که فراموش کرد همچون ماجرای قربانی کردن ابراهیم ، دست به کار شود بلکه لااقل تردیدی در دل مادر بنشاند ،،
مادر ،، پسران کوچک ش رو در مقابل گرفت و با آرامی گیسوان فرزندان ش رو شانه کرد ،، لباس هایشان رو مرتب و معطر کرد و در حالی که به سختی جلوی اشک چشمان ش رو گرفته بود ، قربون صدقه ی قد و بالای پسران ش میرفت ،،
پسران ش که آماده شدند برای قربانی شدن ،، دستی بر سر شان کشید ،، خیره شد به چشمان طفلان معصوم ش و گفت ،، میدانم دایی تان مخالفت میکند
اما این را هم میدانم تنها راه قبول کردن ش چیست ، او را به مادرش قسم بدهید
حتماً قبول میکند ،، دو برادر نگاهی به همدیگه انداختند و مادر را در آغوش گرفتند و بین گریه خداحافظی کردند ،،
دسته گل های مادر به راه افتادند در حالی که بخاطر قامت کودکی شان شمشیر شان به زمین میکشید ،، و همان شد که مادر گفته بود ،،
ابن سعد ملعون دیگر کسی بود که از تعجب خشک ش زد ،، به محض دیدن کودکان ، آنها را شناخت و حیرت زده فریاد زد ، عجب از این عشق خواهر برادری !!
خداوند قربانی ها رو قبول کرد و هر دو برادر در خون خود غلطیدند
نعشِ طفلان معصوم به خیمه برگشت ،،
صدای ناله ی زنان حرم برخواست ، همه به استقبال رفتند جز مادر !
مادر که همیشه اولین نفر از استقبال کنندگان بود حتی از خیمه بیرون نیامد ،،
اهالی دل میگند ،، مادر بیرون نیامد نه بخاطر اینکه برادر خجالت زده نشود
بیرون نیامد چون شرم داشت که قربانی های بیشتری ندارد که در راه حضرت عشق فدایی کند ،،
و دست آخر ، وقتی زبان به « ما رأیت الا جمیلا _ چیزی ندیدم جز زیبایی » گشود ، بعید نیست که خداوند سبحان هم متحیر مانده باشد ،،
ابراهیم ها باید زانو بزنند در مقابل عظمت و شُکوه این بانو ،،
هاجر ها باید مفتخر بشند به کنیزی کردن این شیرزنِ حیدری تبار ،،
اسماعیل ها باید جان فدای این عشق ورزی کنند ،،
#اللهمعجللولیکالفرج
#حضرتزینب
#عاشقواقعی
#استادمکتبعشق
#حضرتاربابانتهایعشق
#عونومحمدبنجعفر
#عیدقربان
#آرزویمهمهایناستفدایتوشوم
#دلتنگکربلا
#فراق
۶.۹k
۰۸ تیر ۱۴۰۲