half brother part : ۲۸
- الو
# سلام گرتا
- سلام جیس چه خبر
# جونگکوک اونجاست
- نه نیست چطور مگه؟
# تو اون شب ژاکتت رو تو ماشینم جا گذاشتی گذاشتی میخواستم اگه بخوای برات بیارمش میتونم؟
- اووم باشه حتما فکر کنم که ایرادی نداشته باشه
# عالیه پس من ۲۰ دقیقه ی دیگه اونجام
تماس رو که قطع کردم متوجه شدم که وقتی با جیس حرف میزدم جونگکوک چند تا پیام دیگه برام فرستاده
_ راستش قرارم با به یارویی بود
_ خب یارو منظورم به مرده به مرد و افتضاح اینه که نزدیک بود خرابکاری کنم
_ هی
_ معلوم هست تو گدوم گوری هستی گرتا
- ببخشید جیس بهم زنگ زد ژاکتم رو توی ماشینش جا گذاشتم الان میخواد برام بیارش
چند لحظه بعد تلفنم زنگ خورد
_ لعنت بهش تو اون پسر رو وارد خونه نمیکنی
- اون فقط میخواد ژاکتمو برام بیاره
_ همین الان بهش زنگ بزن و بهش بگو ژاکتت رو بزاره جلو در
- من این کارو نمیکنم حداقل نه تا زمانیکه نفهمم بین تو و اون چه اتفاقی افتاده
تلفن قطع شد
اون عصبی بود و سعی میکرد به من بگه چیکار کنم و نکنم بدون اینکه توضیح خوبی داشته باشه
ده دقیقه بعد وقتی در ورودی باز شد، بسرعت از روی مبل بلند شدم
اون جونگکوک بود که نفس نفس زنان خودش رو رسونده بود. اینجا چه خبر شده؟
_ هنوز نیومد؟
- تو اینجا چیکار میکنی
_ مشخص بود که به حرف من توجهی نمی کنی ،بنابراین چاره ای جز بازگشت به خونه نداشتم
- وقتی برای من توضیح نمیدی که چرا از من میخوای که از جیس دوری کنم چطور انتظار داری که من بهت گوش بدم ؟
جونگکوک با بیحوصلگی دست هاش رو لای موهاش کشید
زنگ در زده شد و جونگکوک من رو از جلوی در کنار کشید و خودش در رو باز کرد
صورت جیس سفید شد و گفت :
# تو اینجا چیکار میکنی گرتا گفت که تو اینجا نیستی
جونگکوک ژاکتمو از دستش کشید و در رو محکم تو روی اون بست و قفلش کرد
خواستم دنبالش برم داد زدم
گفتم: - از سر راهم کنار برو
او دست هاش را جلوی در گذاشت و گفت :
_ تو از جلوی در برو کنار مگه صدای ماشینش رو نمیشنوی که رفت اون به بيشرف لعنتيه
من نفس عمیقی کشیدم و تسلیم شدم تصمیم گرفتم از کنارش برم واقعا نمی خواستم با جیس تنها باشم اما رفتار خودخواهانه ی جونگکوک واقعا ناراحتم میکرد اون حق نداشت تو زندگی من دخالت کنه در حالی که اون خیلی خودش رو در مقابل من محکم گرفته بود.
های گایز اینم از پارت جدید با اینکه شرط ها نرسیده بود و اینکه عزیزانی که فقط میخونید حمایت نمیکنین بی زحمت انفالو کنید واقعا فالور روح نمیخوام و ممنون از کسانی که حمایت میکنن
# سلام گرتا
- سلام جیس چه خبر
# جونگکوک اونجاست
- نه نیست چطور مگه؟
# تو اون شب ژاکتت رو تو ماشینم جا گذاشتی گذاشتی میخواستم اگه بخوای برات بیارمش میتونم؟
- اووم باشه حتما فکر کنم که ایرادی نداشته باشه
# عالیه پس من ۲۰ دقیقه ی دیگه اونجام
تماس رو که قطع کردم متوجه شدم که وقتی با جیس حرف میزدم جونگکوک چند تا پیام دیگه برام فرستاده
_ راستش قرارم با به یارویی بود
_ خب یارو منظورم به مرده به مرد و افتضاح اینه که نزدیک بود خرابکاری کنم
_ هی
_ معلوم هست تو گدوم گوری هستی گرتا
- ببخشید جیس بهم زنگ زد ژاکتم رو توی ماشینش جا گذاشتم الان میخواد برام بیارش
چند لحظه بعد تلفنم زنگ خورد
_ لعنت بهش تو اون پسر رو وارد خونه نمیکنی
- اون فقط میخواد ژاکتمو برام بیاره
_ همین الان بهش زنگ بزن و بهش بگو ژاکتت رو بزاره جلو در
- من این کارو نمیکنم حداقل نه تا زمانیکه نفهمم بین تو و اون چه اتفاقی افتاده
تلفن قطع شد
اون عصبی بود و سعی میکرد به من بگه چیکار کنم و نکنم بدون اینکه توضیح خوبی داشته باشه
ده دقیقه بعد وقتی در ورودی باز شد، بسرعت از روی مبل بلند شدم
اون جونگکوک بود که نفس نفس زنان خودش رو رسونده بود. اینجا چه خبر شده؟
_ هنوز نیومد؟
- تو اینجا چیکار میکنی
_ مشخص بود که به حرف من توجهی نمی کنی ،بنابراین چاره ای جز بازگشت به خونه نداشتم
- وقتی برای من توضیح نمیدی که چرا از من میخوای که از جیس دوری کنم چطور انتظار داری که من بهت گوش بدم ؟
جونگکوک با بیحوصلگی دست هاش رو لای موهاش کشید
زنگ در زده شد و جونگکوک من رو از جلوی در کنار کشید و خودش در رو باز کرد
صورت جیس سفید شد و گفت :
# تو اینجا چیکار میکنی گرتا گفت که تو اینجا نیستی
جونگکوک ژاکتمو از دستش کشید و در رو محکم تو روی اون بست و قفلش کرد
خواستم دنبالش برم داد زدم
گفتم: - از سر راهم کنار برو
او دست هاش را جلوی در گذاشت و گفت :
_ تو از جلوی در برو کنار مگه صدای ماشینش رو نمیشنوی که رفت اون به بيشرف لعنتيه
من نفس عمیقی کشیدم و تسلیم شدم تصمیم گرفتم از کنارش برم واقعا نمی خواستم با جیس تنها باشم اما رفتار خودخواهانه ی جونگکوک واقعا ناراحتم میکرد اون حق نداشت تو زندگی من دخالت کنه در حالی که اون خیلی خودش رو در مقابل من محکم گرفته بود.
های گایز اینم از پارت جدید با اینکه شرط ها نرسیده بود و اینکه عزیزانی که فقط میخونید حمایت نمیکنین بی زحمت انفالو کنید واقعا فالور روح نمیخوام و ممنون از کسانی که حمایت میکنن
۲.۵k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.