فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤💢
#part_66
داشتم از رفتنم به مدرسه پشیمون میشدم که دیدم با لبای آویزون و چشمای پر اشک بهم خیره شده که با دهنی که از تعجب وا مونده بود بهش نگاه کردم
من:خوبی.؟!
آریس:هق..میشه..میشه دیگه داد نزنی؟!
من:هی متاسفم خوب؟!
آریس:با..باشه
لبخندی زدم تا یکم آروم شه حوصله گریه و زاری و البته اخم و نصیحت های مامان رو اصلا نداشتم
من:بیا بریم
به سمت مدرسه راه افتادم با اینکه آروم تر شده بود اما سکسکه هاش هنوز پابرجا بود
فقط یکمی فقط یکمی از کارم پشیمون بودم....
آهی کشیدم و لبخندی روی لبم نشوندم. دستم رو دور گردنش حلقه کردم،قسم خوردم این یه شروع جدیدی باشه برای یه ماروین جدید
... یک ماه بعد (هانا) ...
کنار کوک نشسته بودم و به ماروین نگاه میکردم که چطور قهقه میزنه و با ته کشتی میگیره
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
داشتم از رفتنم به مدرسه پشیمون میشدم که دیدم با لبای آویزون و چشمای پر اشک بهم خیره شده که با دهنی که از تعجب وا مونده بود بهش نگاه کردم
من:خوبی.؟!
آریس:هق..میشه..میشه دیگه داد نزنی؟!
من:هی متاسفم خوب؟!
آریس:با..باشه
لبخندی زدم تا یکم آروم شه حوصله گریه و زاری و البته اخم و نصیحت های مامان رو اصلا نداشتم
من:بیا بریم
به سمت مدرسه راه افتادم با اینکه آروم تر شده بود اما سکسکه هاش هنوز پابرجا بود
فقط یکمی فقط یکمی از کارم پشیمون بودم....
آهی کشیدم و لبخندی روی لبم نشوندم. دستم رو دور گردنش حلقه کردم،قسم خوردم این یه شروع جدیدی باشه برای یه ماروین جدید
... یک ماه بعد (هانا) ...
کنار کوک نشسته بودم و به ماروین نگاه میکردم که چطور قهقه میزنه و با ته کشتی میگیره
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۳۱.۳k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.