داستانـ
#داستانـ
☆با صدای زنگ خونه از خواب پریدم،رفتم جواب دادم صدای مامانم بود گفت درو باز کن منم باز کردم،کلی تو راه پله منتظر موندم ولی هیشکی نیومد،بعد دیدم مامانم تو حمومه!
☆با صدای زنگ خونه از خواب پریدم،رفتم جواب دادم صدای مامانم بود گفت درو باز کن منم باز کردم،کلی تو راه پله منتظر موندم ولی هیشکی نیومد،بعد دیدم مامانم تو حمومه!
۴.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.