پارت 5
پارت 5
#دلم_از_سنگ_نیست
رونا: منو کشتی با این برادرت! حالا مثلا چه تحفه ای ؟! احیاناً فکرنمیکنی برادرت دیونه س؟!
پری: رونا! برادرمه ها؟
رونا: باشه باشه، بریم!
***
این پری عجب ننه ای داشت خیلی مهربونه!
فقط... این خونه یکمی عجیب غریبه، سوت و کوره
تا جایی که یادمه خواهر پری ، پریسا ازدواج کرده یه دختر هم داره و پری همیشه غر میزد که دخترش خیلی شیطونه ولی الان هیچ صدایی از اون دختره نمیاد.
اصلا انگار تو خونه فقط پری و مادربزرگش هستن کسی دیگه ای ندیدم و یه چیز دیگه اتاقم طبقه ی بالایی خیلی هم قشنگه.
دکوراسیونش به رنگ سفید و فیروزه ایی یه قفصه ی کتاب کوچولویی داره با یه تخت یه نفره من تو این بیست و پنج ساله تا حالا نشده رو تخت بخوابم چون هم خوشم نمیاد هم میوفتم اگه روش بخوابم ؛ یه در هم داشت که سرویس بهداشتیه و یه میز تحریر در کل یه اتاقِ قشنگیه!!
داشتم اینارو تو دفتر خاطراتم می نوشتم که در رو زدن
_ بانو پریناز باهاتون کار داره!
رونا: باشه، الان میام
این صدای مستخدمشون بود به زن تپل و بد اخلاق! از وقتی اومدم تا الان مثل چی اخم کرده!
طبقه ی بالاییی نقشه ش عین طبقه ی پایینِ.
داشتم از پله ها میومدم پایین که نمیدونم چجوری پام پیچ خورد
و با مخ رفتم تو زمین! نکنه فکرکردین شاهزاره ای چیزی منو نجات میده؟! نه بابا از این حرفا اصلا نداریم!
مماغ عزیزم داغون شد. از جام پاشدم که صدای یه مردی رو از پشت سرم شنیدم!!
مرد_ تو کی هستی...؟
#عشق #پست_جدید
#دلم_از_سنگ_نیست
رونا: منو کشتی با این برادرت! حالا مثلا چه تحفه ای ؟! احیاناً فکرنمیکنی برادرت دیونه س؟!
پری: رونا! برادرمه ها؟
رونا: باشه باشه، بریم!
***
این پری عجب ننه ای داشت خیلی مهربونه!
فقط... این خونه یکمی عجیب غریبه، سوت و کوره
تا جایی که یادمه خواهر پری ، پریسا ازدواج کرده یه دختر هم داره و پری همیشه غر میزد که دخترش خیلی شیطونه ولی الان هیچ صدایی از اون دختره نمیاد.
اصلا انگار تو خونه فقط پری و مادربزرگش هستن کسی دیگه ای ندیدم و یه چیز دیگه اتاقم طبقه ی بالایی خیلی هم قشنگه.
دکوراسیونش به رنگ سفید و فیروزه ایی یه قفصه ی کتاب کوچولویی داره با یه تخت یه نفره من تو این بیست و پنج ساله تا حالا نشده رو تخت بخوابم چون هم خوشم نمیاد هم میوفتم اگه روش بخوابم ؛ یه در هم داشت که سرویس بهداشتیه و یه میز تحریر در کل یه اتاقِ قشنگیه!!
داشتم اینارو تو دفتر خاطراتم می نوشتم که در رو زدن
_ بانو پریناز باهاتون کار داره!
رونا: باشه، الان میام
این صدای مستخدمشون بود به زن تپل و بد اخلاق! از وقتی اومدم تا الان مثل چی اخم کرده!
طبقه ی بالاییی نقشه ش عین طبقه ی پایینِ.
داشتم از پله ها میومدم پایین که نمیدونم چجوری پام پیچ خورد
و با مخ رفتم تو زمین! نکنه فکرکردین شاهزاره ای چیزی منو نجات میده؟! نه بابا از این حرفا اصلا نداریم!
مماغ عزیزم داغون شد. از جام پاشدم که صدای یه مردی رو از پشت سرم شنیدم!!
مرد_ تو کی هستی...؟
#عشق #پست_جدید
۱۷.۶k
۲۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.