Hēyf✨
Hēyf✨
Part: 1
[Start]
امیر:رو مخم داری میری!
اهو:تو واقعن فک کردی کیی
تو تهش ی شرکت داری ک توش کلی پروند....
امیر:عصبی از جام پاشدم وحرفشو قورت داد مچ دستشو گرفتمو چسبوندم ب دیوار کلی پرونده چی؟!
اهو:....
امیر:ببین تو نه صنمی بامن داری نه هیچ چیز دیگه خودتو حفظ کن اهو ما فقد ی هم اکیپی بودیم!!!
دقت کن
رفاقت ما تموم شده
اهو:خنده عصبی ای کردمو گفتم با اون فیس تخمیت
امیر:دستشو کشیدم بالا تر از قدش و بیشتر فشار دادم
اهو:دستی بین موهاش کشید و در حالی ک درد داشت خودشو بروز میداد دستمو گذاشتم رو شونش
امیر:چشم تو چشم شدم باهاش.دستشو ولکن و برگشتم نشستم سرجام
سری انداختم پایین پاهامو عصبی تکون میدادم
چند مین گذشت از جام پاشدم و مشتی محکم کوبیدم ب تخت
اهو:برگشتم و نگاش کردم و با چشم هایی ب خون اغشته نگام کرد
امیر:ی عمررر همه جلو خمو راست میشدن همه مقاره مقاره میکردن ک طوری داری باهام رفتار میکنی ک کسی باهام رفتار نکرده بچه
اهو:هر لحظه ازش انتظار داشتم بزنه تو دهنم
سری انداختم پایین و همینجور کب دیوار تکیه داده بودم سر خوردم واومدم پایین
میشه منو ببری هتل؟!
امیر:با صدایی گرفته و اروم گفتم چرا خونه نه؟!
اهو:ب مامانم گفتم میام شب میمونم برم سوال پیچم میکنه
امیر:حاضرشو!
***
Part: 1
[Start]
امیر:رو مخم داری میری!
اهو:تو واقعن فک کردی کیی
تو تهش ی شرکت داری ک توش کلی پروند....
امیر:عصبی از جام پاشدم وحرفشو قورت داد مچ دستشو گرفتمو چسبوندم ب دیوار کلی پرونده چی؟!
اهو:....
امیر:ببین تو نه صنمی بامن داری نه هیچ چیز دیگه خودتو حفظ کن اهو ما فقد ی هم اکیپی بودیم!!!
دقت کن
رفاقت ما تموم شده
اهو:خنده عصبی ای کردمو گفتم با اون فیس تخمیت
امیر:دستشو کشیدم بالا تر از قدش و بیشتر فشار دادم
اهو:دستی بین موهاش کشید و در حالی ک درد داشت خودشو بروز میداد دستمو گذاشتم رو شونش
امیر:چشم تو چشم شدم باهاش.دستشو ولکن و برگشتم نشستم سرجام
سری انداختم پایین پاهامو عصبی تکون میدادم
چند مین گذشت از جام پاشدم و مشتی محکم کوبیدم ب تخت
اهو:برگشتم و نگاش کردم و با چشم هایی ب خون اغشته نگام کرد
امیر:ی عمررر همه جلو خمو راست میشدن همه مقاره مقاره میکردن ک طوری داری باهام رفتار میکنی ک کسی باهام رفتار نکرده بچه
اهو:هر لحظه ازش انتظار داشتم بزنه تو دهنم
سری انداختم پایین و همینجور کب دیوار تکیه داده بودم سر خوردم واومدم پایین
میشه منو ببری هتل؟!
امیر:با صدایی گرفته و اروم گفتم چرا خونه نه؟!
اهو:ب مامانم گفتم میام شب میمونم برم سوال پیچم میکنه
امیر:حاضرشو!
***
۳.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.