افسون شده p12
دراکو : کلید رو توی دستم گرفتم و در رو باز کردم و وارد خونه شدم نارسیسا خانم متعجب بهم نگاهی انداخت و گفت : دراکو؟ گریه کردی؟! دراکو : سرم رو انداختم پایین و با صدایی آروم گفتم فقط بارونه همین! از پله ها بالا رفتم نارسیسا : اورانوس رو دیدی؟ دراکو : پوزخندی روی لبم نقش بست واسه چی؟ نارسیسا : من تو رو خوب می شناسم دراکو : شاید، از باقی پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم و در رو بستم و روی صندلی نشستم و نفس عمیقی کشیدم نگاهم به گوشی ای روی میز افتاد متعجب نگاهی بهش انداختم و گرفتمش توی دستم مثل اینکه این گوشی برای دراکو بوده و حالا برای منه! روشنش کردم رمزی نداشت خوبه! اما از این به بعد رمز داره! وارد عکس های گوشی شدم تو نگاه اول چشمم به همون دختر خورد! اورانوس! نگاهم به آینه افتاد و بعد به عکس ها خیره شدم و من!؟ مثل اینکه دراکو خیلی با این دختر وقت می گذرونده و شاید آدم مهم زندگیش بوده! پوزخندی زدم و تمام عکس ها رو پاک کردم و گوشی رو روی میز رها کردم و از روی صندلی بلند شدم که در اتاق باز شد و همون دختر با موهای سیاه کوتاه و لبخند همیشگی وارد اتاق شد؛ تو همیشه بدون در زدن وارد اتاق مردم میشی؟ چرا همش اینجایی؟ پانسی : لبخندی زدم و روی صندلی چرخ دار پشت میز نشستم و چرخی زدم اگه منظورت از مردم دراکو عه باید بگم خب آره! من دوستشم دراکو : جالبه!
۳.۶k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.