یه لحظه تو اون هوای سرد از بغلش خودمو بیرون کشیدم!
بعد گفتم:((دوست داشتن یعنی چی؟)) گفت یعنی قلب بخاطر اسمش تند بزنه بزنه:) سریع گفتم بخاطر حرفمو قطع کرد و گفت اسمت، اسمت، اسمت، منو تو بغل گرفت و قول داد پیشم بمونه الان یکسال میگذره از اون شب ولی من هنوز هوا بارونی که میشه از کوچه ها دل نمیکنم انگار که خیابون واسم حس خوبیو داره
تو همین شبا یه شب که داشتم خیلی بی انگیزه قدم میزدم و نمیدونستم اخر این راه قراره کدوم خیابوم راضیم کنه که دیگه قدم زدن بسه!!
بیخیال قدم میزدم! یهو حس کردم تو بغل یکیم.. یهو به خودم اومدم دیدم از سر گیجه ای که گرفتم داشتم میوفتادم که گرفتم اما اون کسی نبود که یکسال پیشتو بغلش بودم و اون حسو نداشت سریع تشکر کردم و بلند شدم همین اتفاق باعث شد بفهمم از این خیابونای لعنتی دیگه هیچی نمیخوام!!
ولی؛ از وقتی رفتی انگار خیابونا شده بودن واسم نمیدونم اسمشو سرگرمی بزارم که با راه رفتن زیاد باعث خستگیم میشدن و بهتر بود برام
پ. ن: قرار بود بغلت دوای درد من بشه؛ولی شد خود درد من:)
تو همین شبا یه شب که داشتم خیلی بی انگیزه قدم میزدم و نمیدونستم اخر این راه قراره کدوم خیابوم راضیم کنه که دیگه قدم زدن بسه!!
بیخیال قدم میزدم! یهو حس کردم تو بغل یکیم.. یهو به خودم اومدم دیدم از سر گیجه ای که گرفتم داشتم میوفتادم که گرفتم اما اون کسی نبود که یکسال پیشتو بغلش بودم و اون حسو نداشت سریع تشکر کردم و بلند شدم همین اتفاق باعث شد بفهمم از این خیابونای لعنتی دیگه هیچی نمیخوام!!
ولی؛ از وقتی رفتی انگار خیابونا شده بودن واسم نمیدونم اسمشو سرگرمی بزارم که با راه رفتن زیاد باعث خستگیم میشدن و بهتر بود برام
پ. ن: قرار بود بغلت دوای درد من بشه؛ولی شد خود درد من:)
۲۵.۶k
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.