فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:32
.............................................................
..
جنی: چرا همه نگاه میکنم*زیرلب*
تهیونگ: اوو چاگیا ببخشید..
جنی: اشکال نداره عزیزم...تهیونگ دستشو انداخت کمر جنی و بادسد دیگش با یه دستمال لباسشو تمیز میکرد روبه پله ها رفتن وقتی بادیگارد اونجا اونارو دید اجازه داد که برن بالا...
جنی: چندش.. چاگیا چیه؟!
تهیونگ: باور کن دارم بالا میارم..
جنی: چاقو رو بده..
تهیونگ چاقویی رو که پشت کمرش مخفی کرده بود رو به جنی داد..
جنی: بیا از این طرف بریم..
داشتن روبه انتهای سالن میرفتن که نیک رو دیدم از یه اتاق اومد بیرون جنی سریع دست تهیونگ رو گرفت وهلش داد وارد یه اتاق شدن
وجنی تهیونگ رو به در تکیه داد
جنی: اون اینجا چیکار میکنه؟!
تهیونگ: همین چند دقیقه پیش پایین بود..
جنی در رو کمی واکرد و از گوشه در داشت بیرون رو نگاه میکرد با چیزی که دید خشک شد و برگشت رو به تهیونگ..
جنی: داره میاد اینجا!
تهیونگ که نمیدونست چیکار کنه فقط بزل زده بود به در که دستش توسط جنی کشیده شد و جنی تهیونگ رو پرت کرد رو تختی که اونجا بود.. و روش شکم تهیونگ نشست و شروع کرد به بوسیدن تهیونگ ... در واشد نیک اومد داخل.. با دیدن اون دوتا شروع کرد به حرف زدن
نیک: او ببخشید مزاحم کارتون شدم!
و از اتاق خارج شد جنی سریع از رو تهیونگ بلند شد و بطری آبی که روی میز بود رو ور داشت و باهاش دهنشو شست ...
تهیونگ: چیکار می کنی ؟!
جنی: نمیبینی.. دارم بالا میارم...
تهیونگ: فقط یه بوسه بود .. نکردمت که..
جنی: فقط خفه شو و دنبالم بیا!
دایون : جیسو موقعیت رو چک کردم الان مناسبه! ۱۵نفر از ۴۰نفری که نگیهبانی میدادن الان اونجا نیستن!
جیسو: منم بیرون اینجارو چک کردم مورد مشکوکی نیست..
جین: باید دور تا دور اینجارو بمب گذاری کنیم..
جیسو: چی؟! میدونی چی داری میگی ؟!
کانگ هی: این بهترین راهه! اگر فرار هم بکنیم باز پیدامون میکنن اما اگر اینجارو بترکونیم.. هم اون نیک میمیره هم ما نجات پیدا می کنیم!
دایون: ولی این همه آدم بی گناه!
جین: از کی مهربون شدین ؟! قانون۴۰میگه برای ماموریت اگر لازم باشه جون ۱۰۰هزار نفرو بگیرین!
جیسو: کی بمب گذاری رو انجام میده ؟!
جین: مجبوریم خودمون چهارتا!
جیسو: پس کی موقعیتی رو گزارش بده؟! اگر اونا تو دردسر بیفتند چی؟!
جین: نگران نباش همه خوب کارشون رو بلند ...!
.......
لیسا و کوک اومدن رو صحنه برق کل عمارت خاموش شد و فقط نوری که روی لیسا و جونگ کوک بود دیده میشد! بلخره شروع کردن به خوندن .. این آهنگ حرکت هایی رو داشت که باید همو لمس می کردن! همین باعث شده بود ضربان قلب لیسا بالا بره...
همه چی خوب بود تا اینکه.......
شرط:
لایک:22
کامنت:22
دوستون دارم 🫂✨🌏
پارت:32
.............................................................
..
جنی: چرا همه نگاه میکنم*زیرلب*
تهیونگ: اوو چاگیا ببخشید..
جنی: اشکال نداره عزیزم...تهیونگ دستشو انداخت کمر جنی و بادسد دیگش با یه دستمال لباسشو تمیز میکرد روبه پله ها رفتن وقتی بادیگارد اونجا اونارو دید اجازه داد که برن بالا...
جنی: چندش.. چاگیا چیه؟!
تهیونگ: باور کن دارم بالا میارم..
جنی: چاقو رو بده..
تهیونگ چاقویی رو که پشت کمرش مخفی کرده بود رو به جنی داد..
جنی: بیا از این طرف بریم..
داشتن روبه انتهای سالن میرفتن که نیک رو دیدم از یه اتاق اومد بیرون جنی سریع دست تهیونگ رو گرفت وهلش داد وارد یه اتاق شدن
وجنی تهیونگ رو به در تکیه داد
جنی: اون اینجا چیکار میکنه؟!
تهیونگ: همین چند دقیقه پیش پایین بود..
جنی در رو کمی واکرد و از گوشه در داشت بیرون رو نگاه میکرد با چیزی که دید خشک شد و برگشت رو به تهیونگ..
جنی: داره میاد اینجا!
تهیونگ که نمیدونست چیکار کنه فقط بزل زده بود به در که دستش توسط جنی کشیده شد و جنی تهیونگ رو پرت کرد رو تختی که اونجا بود.. و روش شکم تهیونگ نشست و شروع کرد به بوسیدن تهیونگ ... در واشد نیک اومد داخل.. با دیدن اون دوتا شروع کرد به حرف زدن
نیک: او ببخشید مزاحم کارتون شدم!
و از اتاق خارج شد جنی سریع از رو تهیونگ بلند شد و بطری آبی که روی میز بود رو ور داشت و باهاش دهنشو شست ...
تهیونگ: چیکار می کنی ؟!
جنی: نمیبینی.. دارم بالا میارم...
تهیونگ: فقط یه بوسه بود .. نکردمت که..
جنی: فقط خفه شو و دنبالم بیا!
دایون : جیسو موقعیت رو چک کردم الان مناسبه! ۱۵نفر از ۴۰نفری که نگیهبانی میدادن الان اونجا نیستن!
جیسو: منم بیرون اینجارو چک کردم مورد مشکوکی نیست..
جین: باید دور تا دور اینجارو بمب گذاری کنیم..
جیسو: چی؟! میدونی چی داری میگی ؟!
کانگ هی: این بهترین راهه! اگر فرار هم بکنیم باز پیدامون میکنن اما اگر اینجارو بترکونیم.. هم اون نیک میمیره هم ما نجات پیدا می کنیم!
دایون: ولی این همه آدم بی گناه!
جین: از کی مهربون شدین ؟! قانون۴۰میگه برای ماموریت اگر لازم باشه جون ۱۰۰هزار نفرو بگیرین!
جیسو: کی بمب گذاری رو انجام میده ؟!
جین: مجبوریم خودمون چهارتا!
جیسو: پس کی موقعیتی رو گزارش بده؟! اگر اونا تو دردسر بیفتند چی؟!
جین: نگران نباش همه خوب کارشون رو بلند ...!
.......
لیسا و کوک اومدن رو صحنه برق کل عمارت خاموش شد و فقط نوری که روی لیسا و جونگ کوک بود دیده میشد! بلخره شروع کردن به خوندن .. این آهنگ حرکت هایی رو داشت که باید همو لمس می کردن! همین باعث شده بود ضربان قلب لیسا بالا بره...
همه چی خوب بود تا اینکه.......
شرط:
لایک:22
کامنت:22
دوستون دارم 🫂✨🌏
۹.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.