٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت68-
(منم با دهن باز داشتم حرکات سئویون و ریکشن دیوارو نگاه میکردم)
من:(بعد یه مکث نسبتا طولانی)وا...ااووو
چه خفنه یاد فیلما افتادمم
س.ی:{باخنده}پس مورد پسند بود؛ نه؟!
من:فقط.. نباید شمع توش روشن باشه؟!
چرا انقد تاریکه؟!
س.ی:نسل شمع روشن کردن گذشته الان دیگه چراغ هست...
بریم تو روشنش میکنم
من:باشه
(سئویون جلوتر از من حرکت میکنه و توی تاریکی محض محو میشه
اما من همچنان بیرون وایسادم)
س.ی:میشه بپرسم چرا نمیای؟!
من:چرا چراغی روشن نکردی؟!
س.ی:اوخی از تاریکی میترسی؟!
من:نه خیر اتفاقا خیلی هم دوستش دارم اما نمیدونم اینجا چه شکلیه که اصلا شاید یه چیزی وسط راه باشه یا دیوارا شکلی داشته باشن
س.ی:تو بیا تو دیوارو کمی به سمت جایگاه خودش هل بده منم دستم روی کلید چراغه
من:ایشش باشه
(همون کارا رو انجام میدم و وقتی برمیگردم یه نور کمی جلوترم و سئویون رو نزدیک نور میبینم)
س.ی:چراغ از اولم روشن بود ولی چون نور بیرون بیشتره نمیتونستی ببینیش
من:چرا انقد کم نوره؟!
س.ی:چون شبیهسازی شده شمعه
بیا جلوتر تا دقیقتر ببینی
(جلوتر میرم و یه چراغ که شبیه شمعه رو دست سئویون میبینم
سئویون چراغو نزدیک دیوار میگیره و یه چراغ دیگه همون اطراف روشن میشه)
من:اوهه چه جالبب چطوری اینطوری شدد؟!!
س.ی:دمای این راهرو پایینه و این چراغا حسگر گرما دارن یعنی اطرافشون گرم بشه روشن میشن درست انگار که یه شمعو برداشتی و باهاش بقیه شمعها رو روشن میکنیD=
من:اوهمایگاد چه ذهن خلاقی داشتن نسل قبلت
س.ی:نسل قبلم؟!
یعنی میخوای بگی ایده خودم نبوده؟!:|
من:اینم ایده تو بوده؟!•-•
ذهن خلاقت خیلی فعاله•-••-•
س.ی:میگم هنرمندم تو میگی نه:]
من:من کی گفتم نه؟!•-•
من:(بعد یه مکث نسبتا طولانی)وا...ااووو
چه خفنه یاد فیلما افتادمم
س.ی:{باخنده}پس مورد پسند بود؛ نه؟!
من:فقط.. نباید شمع توش روشن باشه؟!
چرا انقد تاریکه؟!
س.ی:نسل شمع روشن کردن گذشته الان دیگه چراغ هست...
بریم تو روشنش میکنم
من:باشه
(سئویون جلوتر از من حرکت میکنه و توی تاریکی محض محو میشه
اما من همچنان بیرون وایسادم)
س.ی:میشه بپرسم چرا نمیای؟!
من:چرا چراغی روشن نکردی؟!
س.ی:اوخی از تاریکی میترسی؟!
من:نه خیر اتفاقا خیلی هم دوستش دارم اما نمیدونم اینجا چه شکلیه که اصلا شاید یه چیزی وسط راه باشه یا دیوارا شکلی داشته باشن
س.ی:تو بیا تو دیوارو کمی به سمت جایگاه خودش هل بده منم دستم روی کلید چراغه
من:ایشش باشه
(همون کارا رو انجام میدم و وقتی برمیگردم یه نور کمی جلوترم و سئویون رو نزدیک نور میبینم)
س.ی:چراغ از اولم روشن بود ولی چون نور بیرون بیشتره نمیتونستی ببینیش
من:چرا انقد کم نوره؟!
س.ی:چون شبیهسازی شده شمعه
بیا جلوتر تا دقیقتر ببینی
(جلوتر میرم و یه چراغ که شبیه شمعه رو دست سئویون میبینم
سئویون چراغو نزدیک دیوار میگیره و یه چراغ دیگه همون اطراف روشن میشه)
من:اوهه چه جالبب چطوری اینطوری شدد؟!!
س.ی:دمای این راهرو پایینه و این چراغا حسگر گرما دارن یعنی اطرافشون گرم بشه روشن میشن درست انگار که یه شمعو برداشتی و باهاش بقیه شمعها رو روشن میکنیD=
من:اوهمایگاد چه ذهن خلاقی داشتن نسل قبلت
س.ی:نسل قبلم؟!
یعنی میخوای بگی ایده خودم نبوده؟!:|
من:اینم ایده تو بوده؟!•-•
ذهن خلاقت خیلی فعاله•-••-•
س.ی:میگم هنرمندم تو میگی نه:]
من:من کی گفتم نه؟!•-•
۱.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.