٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت67-
من:کجا باید بریم؟!
س.ی:خب.. عمم
من:تو چی تردید داری؟!•-•
س.ی:{لبخندضایع}عههه هیچی
من:پس بفرمایید کجا بریم؟!
س.ی:دنبالم بیا
(به سمت در میره منم پشتش میرم
از خونه که خارج میشیم میپرسم)
من:کجا میریم؟!
س.ی:به یه جایی که اگه سوهی بفهمه رسما تو خطر بزرگی قرار میگیرم!
من:هوم؟!
س.ی:هیچی منظورم اینه که یه جای مهم اطلاعاتیه
من:واوو قضیه داره جالب میشهه
خیلی دوست دارم تم اونجا رو ببینم
احتمالا باید خیلی خفن باشه
س.ی:(میخنده)امیدوارم همینطور که میگی باشه
(به سمت چپ خودمون حرکت میکنیم و جلوی سه ماشینی که زیر یه سایهبون هستن قرار میگیریم
سئویون سمت دیواری که شکل یه ماشین شیک دو دره روش نقاشی شده میره
دستشو سمت دستگیره در ماشین روی دیوار میبره و واقعا یه در باز میشه!!)
س.ی:{باصدایخیلیآروم}خوبه نیستش
من:وااوو؛ چه جالبهه
س.ی:اره، انگار که وقتی در یه ماشینو باز میکنی توش چندتا ماشین دیگه میبینی!
من:هوم؟! چندتا ماشین دیگه؟!•-•
س.ی:نکنه فکرکردی فقط سهتا ماشین داریم؟!:/
من:ا.. البته.. هه.. البته که نهه
س.ی:بله مشخصه:|
من:اصلا بیخیال قرار بود بیایم اینجا؟!
س.ی:نه
من:پس مقصدمون کجاس؟!
س.ی:(یه نگاه از بالا تا پایین دیوار میندازه)جایی که موقع کشیدن این طرح پیداش کردم!
من:تو اینو کشیدی؟!
س.ی:البته البته من خیلی هنرمندم:]
من:و خیلی هم خودشیفته:|
س.ی:اینجوریم نیست دیگه
من:درسته درسته:||
(به سمت چپ که روبهرو دیوار بود رفت، گوشه دیوار رو کمی هل داد، قسمتی از دیوار که میشه به در تشبیه کنن عقب رفت و سمت مخالفش کشیده شد)
س.ی:خب.. عمم
من:تو چی تردید داری؟!•-•
س.ی:{لبخندضایع}عههه هیچی
من:پس بفرمایید کجا بریم؟!
س.ی:دنبالم بیا
(به سمت در میره منم پشتش میرم
از خونه که خارج میشیم میپرسم)
من:کجا میریم؟!
س.ی:به یه جایی که اگه سوهی بفهمه رسما تو خطر بزرگی قرار میگیرم!
من:هوم؟!
س.ی:هیچی منظورم اینه که یه جای مهم اطلاعاتیه
من:واوو قضیه داره جالب میشهه
خیلی دوست دارم تم اونجا رو ببینم
احتمالا باید خیلی خفن باشه
س.ی:(میخنده)امیدوارم همینطور که میگی باشه
(به سمت چپ خودمون حرکت میکنیم و جلوی سه ماشینی که زیر یه سایهبون هستن قرار میگیریم
سئویون سمت دیواری که شکل یه ماشین شیک دو دره روش نقاشی شده میره
دستشو سمت دستگیره در ماشین روی دیوار میبره و واقعا یه در باز میشه!!)
س.ی:{باصدایخیلیآروم}خوبه نیستش
من:وااوو؛ چه جالبهه
س.ی:اره، انگار که وقتی در یه ماشینو باز میکنی توش چندتا ماشین دیگه میبینی!
من:هوم؟! چندتا ماشین دیگه؟!•-•
س.ی:نکنه فکرکردی فقط سهتا ماشین داریم؟!:/
من:ا.. البته.. هه.. البته که نهه
س.ی:بله مشخصه:|
من:اصلا بیخیال قرار بود بیایم اینجا؟!
س.ی:نه
من:پس مقصدمون کجاس؟!
س.ی:(یه نگاه از بالا تا پایین دیوار میندازه)جایی که موقع کشیدن این طرح پیداش کردم!
من:تو اینو کشیدی؟!
س.ی:البته البته من خیلی هنرمندم:]
من:و خیلی هم خودشیفته:|
س.ی:اینجوریم نیست دیگه
من:درسته درسته:||
(به سمت چپ که روبهرو دیوار بود رفت، گوشه دیوار رو کمی هل داد، قسمتی از دیوار که میشه به در تشبیه کنن عقب رفت و سمت مخالفش کشیده شد)
۱.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.