خبری نیست رفیق زندگی جزقفسی درنظرم نیست رفیق تلخی قصه همی
خبری نیست رفیق زندگی جزقفسی درنظرم نیست رفیق تلخی قصه همین جاست که بایدبروم پشت درهیچکسی منتظرم نیست رفیق برسفره شادی همه بودندولی وقت غم هیچکسی دوروبرم نیست رفیق فرض کن قفل قفس رازدو صیادشکست به کجاپربکشم بال وپرم نیست رفیق زندگی سفری دورو درازاست دریغ بسته ام بارسفرهمسفرم نیست رفیق بسکه برروی دلم زخم فراوان زده اندخسته ام طاقت زخم دگرم نیست رفیق چه کنم هیچکسی نیست مراسنگ صبورمرحمی برمن وچشمان ترم نیست رفیق
۸.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.