پارت ۲۰
لایکا به شدت کمه😞لطفا لایک کنید
ا:رفتم ببینم کجاست اولین جایی که به سرم زد دریا بودسریع سوار ماشین شدم و رفتم اونجا. دیدم کنار دریا نشسته.
م:رفتم کنار دریا نشستم و گریه میکردم .
بارون بند اومده بود.یهو یه دست رو شونم حس کردم برگشتم دیدم ادرینه.
ا:مری اینجا چیکار میکنی؟
م:بلند شدمو ازش دور شدم.نیا ادرین
ا:چرا من کاری کردم؟
م:نهه..دیدم لایلا داره باچاقوش میاد نزدیک ادرین.مراقب باش و ادرین رو پرت کردمو دیگه هیچی نفهمیدم
ا:دیدم یه چاقو تو دل مریه و لایلام اونجاست مرینت بیهوش بود😰سریع بردمش بیمارستان
دکترا بردنش تو اتاق عمل منم فقط گریه میکردم که یه صدای اشنایی اومد
لا:ادریکنز خوبی
ا:دیدم لایلاعه بقیه هم اونجان
ا:گمشو از جلو چشمام اونور اینا همش تقصیر توعه
لا:اما
ا:برو«باداد»
لایلا رفت
دکتر:اقای اگرست اروم تر اینجا بیمارستانه
ا:شرمنده«بابغض»
ن:خوبی داداش؟
ال :لایلا چه تقصیری داره؟؟
ا:لایلا چاقو رو می خاست بزنه به من اما مرینت پرید جلوش.بغضم ترکید و گریه کردم
ال:ادرین داستانو از اول امروز بگو
ا:براش همه چیو گفتم
ال:😡لایلا میکشمت
ن:اروم باش الیا
ال:بزار به پلیس بگم
ا:من به حرفاشون احمیت نمی دادم فقط گریه میکرد
که یهو...ادامه داره😉
تلوخدا بلایک
بچه خوبی شدم پارتارو طولانی می کنم😉😇
ا:رفتم ببینم کجاست اولین جایی که به سرم زد دریا بودسریع سوار ماشین شدم و رفتم اونجا. دیدم کنار دریا نشسته.
م:رفتم کنار دریا نشستم و گریه میکردم .
بارون بند اومده بود.یهو یه دست رو شونم حس کردم برگشتم دیدم ادرینه.
ا:مری اینجا چیکار میکنی؟
م:بلند شدمو ازش دور شدم.نیا ادرین
ا:چرا من کاری کردم؟
م:نهه..دیدم لایلا داره باچاقوش میاد نزدیک ادرین.مراقب باش و ادرین رو پرت کردمو دیگه هیچی نفهمیدم
ا:دیدم یه چاقو تو دل مریه و لایلام اونجاست مرینت بیهوش بود😰سریع بردمش بیمارستان
دکترا بردنش تو اتاق عمل منم فقط گریه میکردم که یه صدای اشنایی اومد
لا:ادریکنز خوبی
ا:دیدم لایلاعه بقیه هم اونجان
ا:گمشو از جلو چشمام اونور اینا همش تقصیر توعه
لا:اما
ا:برو«باداد»
لایلا رفت
دکتر:اقای اگرست اروم تر اینجا بیمارستانه
ا:شرمنده«بابغض»
ن:خوبی داداش؟
ال :لایلا چه تقصیری داره؟؟
ا:لایلا چاقو رو می خاست بزنه به من اما مرینت پرید جلوش.بغضم ترکید و گریه کردم
ال:ادرین داستانو از اول امروز بگو
ا:براش همه چیو گفتم
ال:😡لایلا میکشمت
ن:اروم باش الیا
ال:بزار به پلیس بگم
ا:من به حرفاشون احمیت نمی دادم فقط گریه میکرد
که یهو...ادامه داره😉
تلوخدا بلایک
بچه خوبی شدم پارتارو طولانی می کنم😉😇
۱۱.۱k
۲۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.