make you mine part : ۱۰
به ایو کمک کرد که از رو زمین بلند شد....
ایو : سومین! جونگکوک تو این دختر رو میشناسی!؟
جونگکوک : من...
سومین : آره بابا، چرا نشناسه....
جونگکوک به تعجب و کمی هم ترس داشت به تو نگاه میکرد...جوری که کل رابطه اش با ایو به حرفی که از دهن تو میخواست در بیاد بستگی داشت... میتونستی با یه جمله کاری کنی که کلا کات کنن... جمله ای که واقعیت تلخ تو بود ...
سومین : من و جونگکوک رابطه ی نزدیکی داریم!
ایو : ها؟!
البته این رابطه ی ما از طریق کمپانی هستش...چون من تو بیگ هیت کار میکنم ....
ایو : میگم به چشمم آشنا میای حتما اونجا دیدمت...
آره آره...حتما اونجا دیدی!
جونگکوک یه نفس عمیق کشید..
_ آره آره...سومین تو کمپانی ما کار میکنه...مامانشم میک آپ آرتیست خیلی خوبیه!
ایو : ولی هر چی باشه ازش خوشم نیومد...دختره ی بی تربیت و بی فرهنگیه...حتی یه عذر خواهی هم نکرد...
ببین داری اون روی منو بالا میاری...اینجا کمپانی نیست راحت میتونم بزنم تو دهن ....
دوستت اومد...
= سومین....چخبره اینجا ... ؟!
یه فکری زد به سرت... به جونگکوک نگاه کردی که دیدی با چشماش داره اون پسره رو زنده زنده قورت میده....
هیچی نشده عزیزم....
دوستت با تعجب نگات کرد....تو هم چشمک زدی بهش....فهمید منطورت چیه...!
= اهان باش عشقم پس بیا زود بریم خونه ...
بریم.... منم زیادی مست کردم، خوابم میاد!
از بازوش گرفتی و رفتی....
= سومین ما داریم چیکار میکنیم الان!؟
هیچی عالی بود کارت همینطور راه برو نفهمه...
= اوکی...
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
جونگکوک : بازم اون پسره ی عوضی.... آه...
ایو :چیزی گفتی عزیزم؟!
_ نه...بیا ما هم بریم....
ایو : فقط یه چیزی... اون دختره یه چیز قبل اینکه تو بیای گفت....
_ چی گفت؟!
ایو : ...بهم گفت دوست پسر دزد....
_ دوست پسر دزد!؟...
ایو : آره...منم نفهمیدم منظورشو....
_ حتما منظورش این بوده که تو با من الان رابطه داری...منو از فن هام دزدیدی!
ایو : ها؟! من که چیزی نفهمیدم...
_ منم نفهمیدم ولکن بیا بریم...
ایو : باشه بریم!
ادامه فیک داخل کامنت ها
ایو : سومین! جونگکوک تو این دختر رو میشناسی!؟
جونگکوک : من...
سومین : آره بابا، چرا نشناسه....
جونگکوک به تعجب و کمی هم ترس داشت به تو نگاه میکرد...جوری که کل رابطه اش با ایو به حرفی که از دهن تو میخواست در بیاد بستگی داشت... میتونستی با یه جمله کاری کنی که کلا کات کنن... جمله ای که واقعیت تلخ تو بود ...
سومین : من و جونگکوک رابطه ی نزدیکی داریم!
ایو : ها؟!
البته این رابطه ی ما از طریق کمپانی هستش...چون من تو بیگ هیت کار میکنم ....
ایو : میگم به چشمم آشنا میای حتما اونجا دیدمت...
آره آره...حتما اونجا دیدی!
جونگکوک یه نفس عمیق کشید..
_ آره آره...سومین تو کمپانی ما کار میکنه...مامانشم میک آپ آرتیست خیلی خوبیه!
ایو : ولی هر چی باشه ازش خوشم نیومد...دختره ی بی تربیت و بی فرهنگیه...حتی یه عذر خواهی هم نکرد...
ببین داری اون روی منو بالا میاری...اینجا کمپانی نیست راحت میتونم بزنم تو دهن ....
دوستت اومد...
= سومین....چخبره اینجا ... ؟!
یه فکری زد به سرت... به جونگکوک نگاه کردی که دیدی با چشماش داره اون پسره رو زنده زنده قورت میده....
هیچی نشده عزیزم....
دوستت با تعجب نگات کرد....تو هم چشمک زدی بهش....فهمید منطورت چیه...!
= اهان باش عشقم پس بیا زود بریم خونه ...
بریم.... منم زیادی مست کردم، خوابم میاد!
از بازوش گرفتی و رفتی....
= سومین ما داریم چیکار میکنیم الان!؟
هیچی عالی بود کارت همینطور راه برو نفهمه...
= اوکی...
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
جونگکوک : بازم اون پسره ی عوضی.... آه...
ایو :چیزی گفتی عزیزم؟!
_ نه...بیا ما هم بریم....
ایو : فقط یه چیزی... اون دختره یه چیز قبل اینکه تو بیای گفت....
_ چی گفت؟!
ایو : ...بهم گفت دوست پسر دزد....
_ دوست پسر دزد!؟...
ایو : آره...منم نفهمیدم منظورشو....
_ حتما منظورش این بوده که تو با من الان رابطه داری...منو از فن هام دزدیدی!
ایو : ها؟! من که چیزی نفهمیدم...
_ منم نفهمیدم ولکن بیا بریم...
ایو : باشه بریم!
ادامه فیک داخل کامنت ها
۱۲.۸k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.