نظرتون در مورد داستان رو داخل دایرکتم بگید❤️
پارت ۵
برگشتم دیدم تهیونگه پشم نمونده برام گفت ت ت تو؟گفت چرا لکنت گرفتی یهو سرخ شدم داشتم از خجالت میمردم بعد سریع پاشدم و گفتم ن ن نه من خوبم من باید برم بازم ممنون داشت حرف میزد که نرو و حرفش رو قطع کردم کردم و بازم گفتم ممنون حیاط خونشون خیلی بزرگ بود یه سگ هم جلوی در بود که به قول خودش مثل سگ ازش ترسیدم همین از در خونه پام رو گذاشتم بیرون تا کفش هام رو بپوشم اون سگه داشت میومد دنبال داد زدم و فقط داشتم توس حیاط به اون گندگی میدوییدم تهیونگ هم پشت ما بود و همش میگفت وایسا اون کاریت نداره ولز سگه آنچنان دنبالم بود که یهو پام لیز خورد و افتادم تو استخر
صبر کنین!شاید عادی باشه(ولی من شنا بلد نیستم😂😂)
یجورایی داشتم خفه میشدم که شنیدم یکی افتاد تو استخر ندیدم کی بود منو بلند کرد و رو استخر شناور بودیم نفس نفس میزدیم بعد از چند ثانیه چشام رو که باز کردم دیدم😳😳
برگشتم دیدم تهیونگه پشم نمونده برام گفت ت ت تو؟گفت چرا لکنت گرفتی یهو سرخ شدم داشتم از خجالت میمردم بعد سریع پاشدم و گفتم ن ن نه من خوبم من باید برم بازم ممنون داشت حرف میزد که نرو و حرفش رو قطع کردم کردم و بازم گفتم ممنون حیاط خونشون خیلی بزرگ بود یه سگ هم جلوی در بود که به قول خودش مثل سگ ازش ترسیدم همین از در خونه پام رو گذاشتم بیرون تا کفش هام رو بپوشم اون سگه داشت میومد دنبال داد زدم و فقط داشتم توس حیاط به اون گندگی میدوییدم تهیونگ هم پشت ما بود و همش میگفت وایسا اون کاریت نداره ولز سگه آنچنان دنبالم بود که یهو پام لیز خورد و افتادم تو استخر
صبر کنین!شاید عادی باشه(ولی من شنا بلد نیستم😂😂)
یجورایی داشتم خفه میشدم که شنیدم یکی افتاد تو استخر ندیدم کی بود منو بلند کرد و رو استخر شناور بودیم نفس نفس میزدیم بعد از چند ثانیه چشام رو که باز کردم دیدم😳😳
۲.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱