🧡عیـدتـون مبـارڪ🎊

🧡عیـدتـون مبـارڪ🎊

عاشقی دردسری بود نمی دانستیـم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیـم
 
 پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیـم
شرط ، بی بال و پری بود نمی دانستیـم
 
 آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تـو
سهممان بی خبری بود نمی دانستیـم
 
 آب و جاروی در خانه ما شاهد بـود
از تو بر ما گذری بود نمی دانستیـم
 
 اینهمه چشم به راهی نگرانم ڪرده
عاشقی دردسری بود نمی دانستیـم
 
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقـا؟
آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقـا
 
رفته بودی که بیایی چقدر طول ڪشیـد؟
عرض کردیم نبودی و سحر طول ڪشیـد
 
ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیـا؟
نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیـا
 
تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقـا
ما که مردیم بیا پس تو ڪجایی آقـا
 
مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بـدهی
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بـدهی
 
از به خود آمدن این قافله را گم ڪردیـم
وای بر ما پسر فاطمه را گم ڪردیـم
 
دست برداری از این غیبت طولانی اگـر
من به پای تو بریزم طلبی جامی دگـر 

از تو دنبال تو بودن نکند سهم من اسـت؟
فقط از هجر سرودن نکند سهم من اسـت؟
 
من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد
صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
 
خیر از جمعه ندیدیم به ولعصر قسـم
بی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسـم

نگرانم پس از مردن من برگردے
پای تابوت، سر بردن من برگردے

نکند منتظر مردن مایی آقـا!؟
منتظرهات بمیرن می آیی آقـا؟
 
🎉اللـهم عجـل ولیـڪ الـفرج🌼