روزنه ای به شکل نور

روزنه ای به شکل نور
به کالبد تنم می تابد
روز از زمردین
نگاهم عبور می کند
دست هایم را ناباورانه
به سمت ماه شب می کشاند
ستاره ها در آسمان تاریک
هله هله کنان
تویی را در وجودم می آورد
لبانم را به شرط جنون
به یغما می برد
جولانگاه بین کوه های تنم
به فریاد سفر عشق
به ضربان آغوش می رود
دهانی به صورت مذاب
به لغزش پوستم می آید
انگشتانی بلند
دستانم را محکم می گیرد
آتش را به قلبم می رساند
ترس هایم را به زبان
اعتراف به احساس
دور می کند
مجنون وار روحم را
ساکن می شود
در من ،
منی دیگر می روید
با بوسه های من
با بوسه های تو
از حرفهای تو
از قول های من
از خنده های تو
از اشک های من
جنون در فریاد
قطره قطره باران
می نشیند بر دشت
از رویاها تا واقعیت
از موسیقی تا رقص
شکوفه را
به گل مبدل می سازد

#عاشقانه_خاص


‌