اعتقاد به شانس به اندازه فرضیه تکامل توهین آمیز است❗
✅ پیرو پست قبلی چند نمونه دیگر از توجیه نمودن رویدادها با تصوّر شانس و اقبال به جای توجّه به حکمت و لطف خداوند در تحلیل هائی که از پایان خوش پیش آمدهای زندگی ارائه می دهیم تقدیمتان می شود :
💥 به دلم بد آمد و نرفتم و الاّ...
💥 بی جهت بدخواب شدم بیرون آمدم که سقف فرو ریخت
💥 دلم به شور افتاد به مادرم سر بزنم که دیدم از حال رفته
💥 تصادفاً آنروز تغیر مسیر داده از راه همیشگی نرفتم و گرنه...
💥 ناخودآگاه آنروز تصمیم گرفتم در خانه بمانم که...
💥 اگر آن روز هم پیاده سر کار می رفتم نمی توانستم به آن مریض کمک کنم
💥 بی دلیل از او بدم آمد و جواب ردّ دادم بعد فهمیدم معتاد بوده
💥 انگار کسی مرا عقب کشید وجلویم را گرفت ...
💥 هرشب در سالن می خوابیدم جز آنروز که لوستر افتاد...
💥 از دستم افتاد نمی دانم چرا منفجر نشد؟!
💥 حسّی به من گفت که برگردم
انگار کسی بمن گفت بایستم و جلوتر نروم که...
👈 اینها و صدها جمله مشابه از این دست ، بارها از ذهنمان گذشته و در واگوئی خاطرات سرگرم کننده ، نقل محافل و شب نشینی های ما میشود بدون آنکه گوینده و شنونده را هشیار نموده و به اندیشه وادارد که چه شد آنچه شد ؟ و نشد آنچه نباید می شد⁉️
👈 چرا در مورد ختم به خیر شدن قضایای ناگوار هر تعبیری به کار برده و آنرا به هر چیزی از تدبیر و مهارت و شانس و عکس العمل به موقع و انتخاب صحیح و درایت و تیزبینی و حسن تصادف و غیره نسبت می دهیم به جز دخیل دانستن و ملاحظه اراده و حکمت و دست قدرت خداوند که موثر اصلی در هر کنش و واکنشی است؟ و از کنار این نمونه های لطف دائم او بی تفاوت می گذریم؟ امّا در مواردی که بنا به قاعده و قوانین نظام آفرینش یا در نتیجه خطای خود یا مصلحت الهی دچار مشکلی می شویم ، بلافاصله دهان به نقد و شکایت می گشائیم و از او و همه آفرینش بد می گوییم چرا که به گمان اشتباهمان چرخ زندگی کاملاً و آن طور که ما می خواهیم به مراد دلمان نچرخیده یا گردش روزگار برای ما سرعت لازم را نداشته است!
❇️چه بسیار بلاهایی که از من برگرداندی و من اصلا متوجه نشدم ...( فرازی از دعای کمیل)
👈 از خود بپرسیم چرا نظام آماری ما دچار اشکال است و توازن ندارد؟ چرا فقط اتّفاقات ناگوار یا به ظاهر ناخوشایند را سرشماری می کنیم؟ مگر سکّه زندگی ما دو رو ندارد⁉️
👤محسن محمدی (نقل با نام و نشانی لطفا)
https://wisgoon.com/mohsen.m.benefactor
💥 به دلم بد آمد و نرفتم و الاّ...
💥 بی جهت بدخواب شدم بیرون آمدم که سقف فرو ریخت
💥 دلم به شور افتاد به مادرم سر بزنم که دیدم از حال رفته
💥 تصادفاً آنروز تغیر مسیر داده از راه همیشگی نرفتم و گرنه...
💥 ناخودآگاه آنروز تصمیم گرفتم در خانه بمانم که...
💥 اگر آن روز هم پیاده سر کار می رفتم نمی توانستم به آن مریض کمک کنم
💥 بی دلیل از او بدم آمد و جواب ردّ دادم بعد فهمیدم معتاد بوده
💥 انگار کسی مرا عقب کشید وجلویم را گرفت ...
💥 هرشب در سالن می خوابیدم جز آنروز که لوستر افتاد...
💥 از دستم افتاد نمی دانم چرا منفجر نشد؟!
💥 حسّی به من گفت که برگردم
انگار کسی بمن گفت بایستم و جلوتر نروم که...
👈 اینها و صدها جمله مشابه از این دست ، بارها از ذهنمان گذشته و در واگوئی خاطرات سرگرم کننده ، نقل محافل و شب نشینی های ما میشود بدون آنکه گوینده و شنونده را هشیار نموده و به اندیشه وادارد که چه شد آنچه شد ؟ و نشد آنچه نباید می شد⁉️
👈 چرا در مورد ختم به خیر شدن قضایای ناگوار هر تعبیری به کار برده و آنرا به هر چیزی از تدبیر و مهارت و شانس و عکس العمل به موقع و انتخاب صحیح و درایت و تیزبینی و حسن تصادف و غیره نسبت می دهیم به جز دخیل دانستن و ملاحظه اراده و حکمت و دست قدرت خداوند که موثر اصلی در هر کنش و واکنشی است؟ و از کنار این نمونه های لطف دائم او بی تفاوت می گذریم؟ امّا در مواردی که بنا به قاعده و قوانین نظام آفرینش یا در نتیجه خطای خود یا مصلحت الهی دچار مشکلی می شویم ، بلافاصله دهان به نقد و شکایت می گشائیم و از او و همه آفرینش بد می گوییم چرا که به گمان اشتباهمان چرخ زندگی کاملاً و آن طور که ما می خواهیم به مراد دلمان نچرخیده یا گردش روزگار برای ما سرعت لازم را نداشته است!
❇️چه بسیار بلاهایی که از من برگرداندی و من اصلا متوجه نشدم ...( فرازی از دعای کمیل)
👈 از خود بپرسیم چرا نظام آماری ما دچار اشکال است و توازن ندارد؟ چرا فقط اتّفاقات ناگوار یا به ظاهر ناخوشایند را سرشماری می کنیم؟ مگر سکّه زندگی ما دو رو ندارد⁉️
👤محسن محمدی (نقل با نام و نشانی لطفا)
https://wisgoon.com/mohsen.m.benefactor
۹.۷k
۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.