دنیایی به نام عشق
#دنیایی_به_نام_عشق
p¹¹
کوک:(منظورشو میفهمه و میخنده و روش خیمه میزنه)
لیا: هوی چیکار میکنی
کوک:(میره سمت لبای لیا)
لیا:(خودش زودتر لباشو می*بوسه) خیلی زود نیست واسه این کارا؟؟
کوک: نه
لیا: تازه روز اولمونه هاااا وقت داریم(بلند میشه)
کوک:(پوکر میشه)
لیا: عهههههه
کوک:(میخنده)
لیا: اوف خدا (میشینه رو پای کوک)
کوک:(دستاشو دور کمرش حلقع میکنه)
لیا:( تو بغلش خیلی کیوت خوابش میبره)
کوک: خدا کیوت کوچولو(براید بغلش میکنه و میبرتش تو اتاق و رو تخت میخوابونتش و خودشم میره بغلش میخوابه)
(صبح میشع)
کوک:(شب گرمش شده و لباسشو در اوردع و فعلا خوابع)
لیا:(خیلی کیوت بلند میشه و چشاشو میماله) کوکی پاشو
کوک:( کم کم بیدار میشه)
لیا:(خودشو تو بغل کوک جا میده)
کوک:او صبحت بخیر کوچولو(خوابالو و بغلت میکنه وسرشو ناز میکنه)
لیا: صبح توهم بخیر... پاشو باید حاضر شیم شرکت
کوک: بلند میشه و اماده میشه
لیا:(یه لباس باز میپوشه)
کوک: اماده ای؟؟ میخوای با این بیای شرکت؟؟
لیا: اره مگع چشه؟؟
کوک: برو عوضش کن(جدی)
لیا: عه چرا؟؟
کوک: فکر نمیکنی زیادی بازه؟؟؟
خماری💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
p¹¹
کوک:(منظورشو میفهمه و میخنده و روش خیمه میزنه)
لیا: هوی چیکار میکنی
کوک:(میره سمت لبای لیا)
لیا:(خودش زودتر لباشو می*بوسه) خیلی زود نیست واسه این کارا؟؟
کوک: نه
لیا: تازه روز اولمونه هاااا وقت داریم(بلند میشه)
کوک:(پوکر میشه)
لیا: عهههههه
کوک:(میخنده)
لیا: اوف خدا (میشینه رو پای کوک)
کوک:(دستاشو دور کمرش حلقع میکنه)
لیا:( تو بغلش خیلی کیوت خوابش میبره)
کوک: خدا کیوت کوچولو(براید بغلش میکنه و میبرتش تو اتاق و رو تخت میخوابونتش و خودشم میره بغلش میخوابه)
(صبح میشع)
کوک:(شب گرمش شده و لباسشو در اوردع و فعلا خوابع)
لیا:(خیلی کیوت بلند میشه و چشاشو میماله) کوکی پاشو
کوک:( کم کم بیدار میشه)
لیا:(خودشو تو بغل کوک جا میده)
کوک:او صبحت بخیر کوچولو(خوابالو و بغلت میکنه وسرشو ناز میکنه)
لیا: صبح توهم بخیر... پاشو باید حاضر شیم شرکت
کوک: بلند میشه و اماده میشه
لیا:(یه لباس باز میپوشه)
کوک: اماده ای؟؟ میخوای با این بیای شرکت؟؟
لیا: اره مگع چشه؟؟
کوک: برو عوضش کن(جدی)
لیا: عه چرا؟؟
کوک: فکر نمیکنی زیادی بازه؟؟؟
خماری💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
۱.۸k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.