فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:48
.............................................
کره شمالی عمارت/
رزی: حالت خوبه ؟!
لیسا: نه... بنظرت خوبم؟!
رزی: اتفاقی افتاده؟!
لیسا: من بدون جنی نمیتونم! اون امروز خیلی ریلکس از کنارم رد شد!
رزی: مطمئنم دلیلی داشته
لیسا: زیادی خودخواهم نه؟!
رزی: لیسا... شاید باورت نشه.. ولی تو بهترین و مهربون ترین دختر دنیایی! فک میکنی قضیه چاقو خوردنت رو نمیدونم؟!
لیسا: .. تو از کجا فهمیدی؟!
رزی: اون شب.. پشت در صدای تو و جیمین رو شنیدم! راستی اتفاقی بودا! ،*لبخند*
فلش بک/
رزی داشت میرفت تو اتاق که باصدای جیمین متوقف شد.. میخواست برگرده پایین باحرفی که شنید به در نزدیک شد و به مکالمه لیسا و جیمین گوش داد...
جیمین: حالت خوبه ؟! چجوری این اتفاق افتاد؟! اونجا که کسی نبود...
لیسا: بهترم... ولی بود یکی از کسایی که اونجا بودن و فیلم میگرفت!
جیمین: واقعا ؟! اوکی تو که فهمیدی کی بوده به جونگ کوک میگفتی دیگه
لیسا: خب راستش... چاقو رو میخواستن به اون بزنن که من رفتم عقب.. و جوری تظاهر کردم که خبر ندارم چه اتفاقی افتاده!
جیمین: الحق که دییونه ای! نمیترسیدی چیزیت بشه؟!
لیسا: مهم نیست! الان که خوبم.. کوک هم حالش خوبه...
پایان فلش بک/
لیسا: میشه به کسی نگی؟! .. و اینکه فضولم هستی!
رزی: حتماً.. عهه من فقط کنجکاو بودمااا!
لیسا: آره معلومه*خنده*
.... 8:50 موقع شام.....
جیسو: دایون من میرم جنی و تهیونگ رو صدا میزنم تو ام دخترا رو صدا کن..
دایون: باشه..
جیمین: میگم تو از بچگی اینجوری ؟!
کوک: چجوری آقای محترم ؟!
جیمین: یک دنده و لجباز! .. داداش بخدا یه میزه روش کوفت میخوریم دیگه چجوری بچینیم به چه درد میخوره؟!
کوک: عههه از قدیم گفتن اول چشم غذارو میخوره!
جیمین با نگاهی تاسف بار به کوک نگاهی انداخت و محکم زد رو پیشونی خودش که خنده جیسو و دایون بلند شد...
جیمین: خو چه ربطی داشت به میز؟!
کوک: عهه انقد رو مخ نباش..
دایون: من رفتم..
جیسو رفت اول تهیونگ رو صدا زد و بعد سمت اتاق جنی رفت در زد اما جوابی نشنید.. دوباره و دوباره در زد و سعی کرد درو واکنه اما قفل بود و هیچ صدایی نمیومد!
جیسو: جنی.. درو واکن*داد*
تهیونگ با شنیدن صدای جیسو سریع از اتاقش اومد بیرون..
تهیونگ: چی شده؟!
جیسو: درو وا نمیکنه! چیزیش نشده باشه؟!
تهیونگ: وایسا گوشیمو بیارم!
تهیونگ گوشیش رو آورد و چندباری بهش زنگید اما گوشیش خاموش بود و این بیشتر میترسوندشون.. بقیه هم با صدای داد زدن های جیسو اومدن..
جیسو: جنی*داد*
لیسا: اونی چی شده ؟!*بغض*
رزی: لیسا آروم باش!
تهیونگ: درو واکن!
جیمین:چیزیش نشده باشه!
کوک: برید کنار درو میشکنم!
همه با حرف دایون برگشتن.. و بهش زل زدن
دایون: جنی وقتی گذشته یادش میاد کاراش دست خودش نیست!
دوستون دارم 🫂✨ فعلآ آهنگ همین باشه پارت بعدی آهنگ جدید
پارت:48
.............................................
کره شمالی عمارت/
رزی: حالت خوبه ؟!
لیسا: نه... بنظرت خوبم؟!
رزی: اتفاقی افتاده؟!
لیسا: من بدون جنی نمیتونم! اون امروز خیلی ریلکس از کنارم رد شد!
رزی: مطمئنم دلیلی داشته
لیسا: زیادی خودخواهم نه؟!
رزی: لیسا... شاید باورت نشه.. ولی تو بهترین و مهربون ترین دختر دنیایی! فک میکنی قضیه چاقو خوردنت رو نمیدونم؟!
لیسا: .. تو از کجا فهمیدی؟!
رزی: اون شب.. پشت در صدای تو و جیمین رو شنیدم! راستی اتفاقی بودا! ،*لبخند*
فلش بک/
رزی داشت میرفت تو اتاق که باصدای جیمین متوقف شد.. میخواست برگرده پایین باحرفی که شنید به در نزدیک شد و به مکالمه لیسا و جیمین گوش داد...
جیمین: حالت خوبه ؟! چجوری این اتفاق افتاد؟! اونجا که کسی نبود...
لیسا: بهترم... ولی بود یکی از کسایی که اونجا بودن و فیلم میگرفت!
جیمین: واقعا ؟! اوکی تو که فهمیدی کی بوده به جونگ کوک میگفتی دیگه
لیسا: خب راستش... چاقو رو میخواستن به اون بزنن که من رفتم عقب.. و جوری تظاهر کردم که خبر ندارم چه اتفاقی افتاده!
جیمین: الحق که دییونه ای! نمیترسیدی چیزیت بشه؟!
لیسا: مهم نیست! الان که خوبم.. کوک هم حالش خوبه...
پایان فلش بک/
لیسا: میشه به کسی نگی؟! .. و اینکه فضولم هستی!
رزی: حتماً.. عهه من فقط کنجکاو بودمااا!
لیسا: آره معلومه*خنده*
.... 8:50 موقع شام.....
جیسو: دایون من میرم جنی و تهیونگ رو صدا میزنم تو ام دخترا رو صدا کن..
دایون: باشه..
جیمین: میگم تو از بچگی اینجوری ؟!
کوک: چجوری آقای محترم ؟!
جیمین: یک دنده و لجباز! .. داداش بخدا یه میزه روش کوفت میخوریم دیگه چجوری بچینیم به چه درد میخوره؟!
کوک: عههه از قدیم گفتن اول چشم غذارو میخوره!
جیمین با نگاهی تاسف بار به کوک نگاهی انداخت و محکم زد رو پیشونی خودش که خنده جیسو و دایون بلند شد...
جیمین: خو چه ربطی داشت به میز؟!
کوک: عهه انقد رو مخ نباش..
دایون: من رفتم..
جیسو رفت اول تهیونگ رو صدا زد و بعد سمت اتاق جنی رفت در زد اما جوابی نشنید.. دوباره و دوباره در زد و سعی کرد درو واکنه اما قفل بود و هیچ صدایی نمیومد!
جیسو: جنی.. درو واکن*داد*
تهیونگ با شنیدن صدای جیسو سریع از اتاقش اومد بیرون..
تهیونگ: چی شده؟!
جیسو: درو وا نمیکنه! چیزیش نشده باشه؟!
تهیونگ: وایسا گوشیمو بیارم!
تهیونگ گوشیش رو آورد و چندباری بهش زنگید اما گوشیش خاموش بود و این بیشتر میترسوندشون.. بقیه هم با صدای داد زدن های جیسو اومدن..
جیسو: جنی*داد*
لیسا: اونی چی شده ؟!*بغض*
رزی: لیسا آروم باش!
تهیونگ: درو واکن!
جیمین:چیزیش نشده باشه!
کوک: برید کنار درو میشکنم!
همه با حرف دایون برگشتن.. و بهش زل زدن
دایون: جنی وقتی گذشته یادش میاد کاراش دست خودش نیست!
دوستون دارم 🫂✨ فعلآ آهنگ همین باشه پارت بعدی آهنگ جدید
۱۰.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.