p9
ویو ات
رفتم خونه آروم درو پشت سرم بستم همه جا تاریک بود حتما خوابن میخواستم برم تو اتاقم که یهو لامپ روشن شد بابام با عصبانیت منو نگاه میکرد و مامانم با خونسردی پشت سرش روی کاناپه کتاب میخوند بابام دستشو گرفت جلو منم برگمو گذاشتم تو دستش
ات: بابا... من نفر اول کلاس شدم و...
ب/ا: چه تحقیر آمیزه که نفر اول کلاس نمره کامل نگرفته
ویو ادمین
بابای ات با عجله رفت سمتش و اجوما جلوشو گرفت
اجوما: آقا خواهش میکنم اون واقعا تلاش کرد... ات سریع برو بیرون
ویو ات
با عجله از خونه اومدم بیرون و با عجله از اون خونه بیخود دور شدم اون خونه و کسایی که داخل زندگی میکنن پر از خاطرات بد و بیخودن دلم نمیخواد برگردم
ویو جی هوپ
چقدر خستم کلی کار کردم برم یه چیزی بخورم بعد برم خونه... داشتم میرفتم که دیدم ات با با گریه و لباسای مدرسه داره گوشه خیابون راه میرم
من برگشتتتتتتتمممممم
ببخشید کم بود دیگه
دوستون دارم
رفتم خونه آروم درو پشت سرم بستم همه جا تاریک بود حتما خوابن میخواستم برم تو اتاقم که یهو لامپ روشن شد بابام با عصبانیت منو نگاه میکرد و مامانم با خونسردی پشت سرش روی کاناپه کتاب میخوند بابام دستشو گرفت جلو منم برگمو گذاشتم تو دستش
ات: بابا... من نفر اول کلاس شدم و...
ب/ا: چه تحقیر آمیزه که نفر اول کلاس نمره کامل نگرفته
ویو ادمین
بابای ات با عجله رفت سمتش و اجوما جلوشو گرفت
اجوما: آقا خواهش میکنم اون واقعا تلاش کرد... ات سریع برو بیرون
ویو ات
با عجله از خونه اومدم بیرون و با عجله از اون خونه بیخود دور شدم اون خونه و کسایی که داخل زندگی میکنن پر از خاطرات بد و بیخودن دلم نمیخواد برگردم
ویو جی هوپ
چقدر خستم کلی کار کردم برم یه چیزی بخورم بعد برم خونه... داشتم میرفتم که دیدم ات با با گریه و لباسای مدرسه داره گوشه خیابون راه میرم
من برگشتتتتتتتمممممم
ببخشید کم بود دیگه
دوستون دارم
۶۸۶
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.