دو مروارید در یک صدف
پارت دو
14سال بعد
از خواب پاشدم ساعت 6 بود اگر بابا بزاره باید برم مدرسه از خستگی ی پفی کشیدم با صدای در واسه ی لحظه از جام پریدم
دوسون: کیههههه
ناشناس: ببخشید صبح بخیر خانم ارباب همراه همسرشون از خواب پاشدن و منتظر شما هستم
دوسون: بشون بگو سرپع کنن من ینمه دیر میام
ناشناس: حتما
چشم بندمو در اوردم گذاشتم سرجاش از جا پریدم تختمو درست کردم لباسامو کندم حوله رو پوشیدو و رفتم تو حموم (حموم تو اتاقشه) پقتی در اومدم موهامو با سشوار خشک کردم دوتا تار رو بابلیسی کردم و روتین رو انجام دادم و در اخر ی برق لب بی رنگ گذاشتمو ساعتمو پوشیدم وسایل رو از رو میز جمع کردم و لباسامو پوشیدم به ساعت نگاه کردم ساعت 6و45 دقیقه بود تو اینه قدی به خودم نگاه کردم ینمه ایترس داشتم ولی عادبه چون اولین باره به مدرسه میرم ی کت زرشکی با ی زیری سفید رنگ که دوتا از دکمه هاشو باز کردم دامن کوتاه زرشکی و دوتا جوراب بلند سفید و در اخر ی کغش سیاه رنک پوشیده بودم ی پوفی کشیدم کیف زرشکی رنگمو برداشتم و رفتم پایین
دوسون: صیح بخیر پدر
اون وو:: صبح بخیر چند بار باید بهت تذکر بدم که به مادرتم سلام کن
دوسون: سلام.. م.. امان
گفتن کلمه مامان به این ایکبری خیلی یخت بود اون الکی به من تهمت میزد و وپدرم سریع گول ابن مارو میخوره و میاد منو با شلاق یا حالا کمربند میزنه ی دو لفمه خوردم
دوسون: پدر میتونم امروز برم مدرسه
اون وو: اره عزیزم ولی با محافظ میری با محافظ میای
دوسون: چشم (و از سر جام پاشدم)
سوار ماشین شدم و رفتم دم مدرسه وقتی اومدم پایین واسه یلحظه احساس کردم فشارم اومده پایین داشتم میوفتادم که ی پسر منو گرفت
ناسناس: حالت خوبه چی شد
دوسون: ها هیچی... خوبم ممنون (و ی لبخند ملیح)
ناشناس: ی لبخند زد و رفت
رفتم داخل خیلی بزرگ بود ولی خوب تقریبا ی هفته از باز شدن مدارس میگزره که خس کردم یکی محکم زد رو دستم
☆ایا برا دوسون اولین روز مدرسه تو عمرش قراره خوب پیش بره
جواب این سوال را در پارت بعد میفهمید
3کامنت
6لایک
حمایت کن کیوتیــــــ♡♡
احساس میکنم که از این فیک خوب حمایت نشده
و تصمیم دارم متوقفش کنم
ولی نمیدونم کار خوبیه یا نع😐
14سال بعد
از خواب پاشدم ساعت 6 بود اگر بابا بزاره باید برم مدرسه از خستگی ی پفی کشیدم با صدای در واسه ی لحظه از جام پریدم
دوسون: کیههههه
ناشناس: ببخشید صبح بخیر خانم ارباب همراه همسرشون از خواب پاشدن و منتظر شما هستم
دوسون: بشون بگو سرپع کنن من ینمه دیر میام
ناشناس: حتما
چشم بندمو در اوردم گذاشتم سرجاش از جا پریدم تختمو درست کردم لباسامو کندم حوله رو پوشیدو و رفتم تو حموم (حموم تو اتاقشه) پقتی در اومدم موهامو با سشوار خشک کردم دوتا تار رو بابلیسی کردم و روتین رو انجام دادم و در اخر ی برق لب بی رنگ گذاشتمو ساعتمو پوشیدم وسایل رو از رو میز جمع کردم و لباسامو پوشیدم به ساعت نگاه کردم ساعت 6و45 دقیقه بود تو اینه قدی به خودم نگاه کردم ینمه ایترس داشتم ولی عادبه چون اولین باره به مدرسه میرم ی کت زرشکی با ی زیری سفید رنگ که دوتا از دکمه هاشو باز کردم دامن کوتاه زرشکی و دوتا جوراب بلند سفید و در اخر ی کغش سیاه رنک پوشیده بودم ی پوفی کشیدم کیف زرشکی رنگمو برداشتم و رفتم پایین
دوسون: صیح بخیر پدر
اون وو:: صبح بخیر چند بار باید بهت تذکر بدم که به مادرتم سلام کن
دوسون: سلام.. م.. امان
گفتن کلمه مامان به این ایکبری خیلی یخت بود اون الکی به من تهمت میزد و وپدرم سریع گول ابن مارو میخوره و میاد منو با شلاق یا حالا کمربند میزنه ی دو لفمه خوردم
دوسون: پدر میتونم امروز برم مدرسه
اون وو: اره عزیزم ولی با محافظ میری با محافظ میای
دوسون: چشم (و از سر جام پاشدم)
سوار ماشین شدم و رفتم دم مدرسه وقتی اومدم پایین واسه یلحظه احساس کردم فشارم اومده پایین داشتم میوفتادم که ی پسر منو گرفت
ناسناس: حالت خوبه چی شد
دوسون: ها هیچی... خوبم ممنون (و ی لبخند ملیح)
ناشناس: ی لبخند زد و رفت
رفتم داخل خیلی بزرگ بود ولی خوب تقریبا ی هفته از باز شدن مدارس میگزره که خس کردم یکی محکم زد رو دستم
☆ایا برا دوسون اولین روز مدرسه تو عمرش قراره خوب پیش بره
جواب این سوال را در پارت بعد میفهمید
3کامنت
6لایک
حمایت کن کیوتیــــــ♡♡
احساس میکنم که از این فیک خوب حمایت نشده
و تصمیم دارم متوقفش کنم
ولی نمیدونم کار خوبیه یا نع😐
۳.۸k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.