آشتی با نوجوانی؛ نگاهی به انیمیشن "قرمز شدن"
می لین نوجوانی 13 ساله است که بین کلیشه “دختر حرف گوش کن” مادر بودن و کنار آمدن با سرکشی ها و استقلال دوران نوجوانی گرفتار شده است.
اگر بخواهیم داستان این انیمیشن را خلاصه کنیم، همین یک جمله می تواند سرنخ های زیادی به مخاطب بدهد، به خصوص اگر نوجوانی را تجربه کرده باشد.
والدین کنترل گر
می لین همان طور که اوایل داستان می بینیم، به دوستانش “نه” می گوید تا به موقع به خانه برگردد. آنها نگهبان معبدی خانوادگی در تورنتو هستند. رسیدگی به معبد و بازدیدکننده ها یکی از وظایف می لین است که مسئولانه انجام می دهد. همین طور خیلی خوب درس می خواند و یک بچه مثبت به تمام معناست.
هم زمان مادرش (مینگ) هم از تمام توان برای رسیدگی به او و کنترلش استفاده می کند. البته اغلب والدین کنترل را در چنین موقعیتی این طور ترجمه می کنند: مراقبت و در امان نگه داشتن! اما شخصیت مینگ در این انیمیشن به خوبی جنبه های ویرانگر الگوی کنترل گر را به شما نشان می دهد.
سرنخ ها:
عدم تمایل به جواب دادن به تماس مادربزرگ، جواب دادن به جای پدر، بدون اجازه دفترچه دخترش را وارسی کردن، بدون بررسی با پسرک فروشنده درگیر شدن، زیرنظر داشتن دخترش حتی در ساعات مدرسه، مقاومت در برابر قبول اینکه دوستان می لین او را مجبور به اجرای نمایش نکرده بودند و …
نیاز به الگویی نو
الگوی “بچه حرف گوش کن” و والد “کنترل گر” شاید در دوران کودکی تا حد زیادی منافع و نیازهای دو طرف را تامین کند، اما وقتی نوجوانی پا به صحنه می گذارد، همه چیز عوض می شود.
نویسندگان پویانمایی “قرمز شدن” هنرمندانه استعاره شرقی پاندا را به خدمت گرفتند تا پیام مورد نظرشان را منتقل کنند. وقتی سر و کله پاندا پیدا می شود، در چارچوب قبلی جا نمی گیرد و همه چیز را به هم می ریزد. البته این فقط بخش کوچکی از قابلیت های پاندای قرمز نوجوانی است.
بلوغ
یک روز صبح وقتی می لین با دیدن خودش در آینه، غافلگیر می شود. او تبدیل به یک خرس پاندا شده، همین قدر ناگهانی و غیرقابل انتظار.
اولین نشانه های تغییر یا پیش نوجوانی ظاهر می شوند، می لین غافلگیر شده و مادرش هم همین طور.
توازن و مذاکره
مادر جمله ها را ردیف می کند، اما می لین حوصله و تمایلی برای شنیدن توصیه ها و توضیحات مادر ندارد.
به عبارتی، نوجوانی دوره ای است که باید بین گفتن و شنیدن تعادل برقرار کنیم و البته که پیشاپیش باید برای بروز اولین نشانه ها چه خوشایند و چه ناخوشایند آماده باشیم.
همسالان
چه کسانی “می لین” را با همه تغییرات و تمایلاتش می پذیرند؟ دوستانش. می لین جلوی آنها مجبور نیست وانمود کند که فلان گروه موسیقی اصلا ارزش این همه هیاهو را ندارد. درست آن طور که مادر عنوان می کند. اهمیت همسالان یکی از کلیدواژه های نظریه های رشد در نوجوانی است.
نقش پذیری و استقلال
می لین نمی خواهد نسخه ای بی عیب و نقص باشد، او تمایلات و همه آن خواسته هایی را که پنهان کرده بود، فریاد می زند. البته شاید اگر از اول به آنها مجال بروز داده بود، اصلا به شکل یک خرس بزرگ ظاهر نمی شدند. اما نکته مهم تر این است که نوجوانان قرار نیست رونوشت والدین یا آرزوهای آنها باشند. گفتن جمله هایی شبیه آنچه مادربزرگ به می لین می گوید یا تصورات مادر درباره دخترش، مثل این است که بخواهیم کفش سیندرلا را به زور پای فرزندمان کنیم...
اگر بخواهیم داستان این انیمیشن را خلاصه کنیم، همین یک جمله می تواند سرنخ های زیادی به مخاطب بدهد، به خصوص اگر نوجوانی را تجربه کرده باشد.
والدین کنترل گر
می لین همان طور که اوایل داستان می بینیم، به دوستانش “نه” می گوید تا به موقع به خانه برگردد. آنها نگهبان معبدی خانوادگی در تورنتو هستند. رسیدگی به معبد و بازدیدکننده ها یکی از وظایف می لین است که مسئولانه انجام می دهد. همین طور خیلی خوب درس می خواند و یک بچه مثبت به تمام معناست.
هم زمان مادرش (مینگ) هم از تمام توان برای رسیدگی به او و کنترلش استفاده می کند. البته اغلب والدین کنترل را در چنین موقعیتی این طور ترجمه می کنند: مراقبت و در امان نگه داشتن! اما شخصیت مینگ در این انیمیشن به خوبی جنبه های ویرانگر الگوی کنترل گر را به شما نشان می دهد.
سرنخ ها:
عدم تمایل به جواب دادن به تماس مادربزرگ، جواب دادن به جای پدر، بدون اجازه دفترچه دخترش را وارسی کردن، بدون بررسی با پسرک فروشنده درگیر شدن، زیرنظر داشتن دخترش حتی در ساعات مدرسه، مقاومت در برابر قبول اینکه دوستان می لین او را مجبور به اجرای نمایش نکرده بودند و …
نیاز به الگویی نو
الگوی “بچه حرف گوش کن” و والد “کنترل گر” شاید در دوران کودکی تا حد زیادی منافع و نیازهای دو طرف را تامین کند، اما وقتی نوجوانی پا به صحنه می گذارد، همه چیز عوض می شود.
نویسندگان پویانمایی “قرمز شدن” هنرمندانه استعاره شرقی پاندا را به خدمت گرفتند تا پیام مورد نظرشان را منتقل کنند. وقتی سر و کله پاندا پیدا می شود، در چارچوب قبلی جا نمی گیرد و همه چیز را به هم می ریزد. البته این فقط بخش کوچکی از قابلیت های پاندای قرمز نوجوانی است.
بلوغ
یک روز صبح وقتی می لین با دیدن خودش در آینه، غافلگیر می شود. او تبدیل به یک خرس پاندا شده، همین قدر ناگهانی و غیرقابل انتظار.
اولین نشانه های تغییر یا پیش نوجوانی ظاهر می شوند، می لین غافلگیر شده و مادرش هم همین طور.
توازن و مذاکره
مادر جمله ها را ردیف می کند، اما می لین حوصله و تمایلی برای شنیدن توصیه ها و توضیحات مادر ندارد.
به عبارتی، نوجوانی دوره ای است که باید بین گفتن و شنیدن تعادل برقرار کنیم و البته که پیشاپیش باید برای بروز اولین نشانه ها چه خوشایند و چه ناخوشایند آماده باشیم.
همسالان
چه کسانی “می لین” را با همه تغییرات و تمایلاتش می پذیرند؟ دوستانش. می لین جلوی آنها مجبور نیست وانمود کند که فلان گروه موسیقی اصلا ارزش این همه هیاهو را ندارد. درست آن طور که مادر عنوان می کند. اهمیت همسالان یکی از کلیدواژه های نظریه های رشد در نوجوانی است.
نقش پذیری و استقلال
می لین نمی خواهد نسخه ای بی عیب و نقص باشد، او تمایلات و همه آن خواسته هایی را که پنهان کرده بود، فریاد می زند. البته شاید اگر از اول به آنها مجال بروز داده بود، اصلا به شکل یک خرس بزرگ ظاهر نمی شدند. اما نکته مهم تر این است که نوجوانان قرار نیست رونوشت والدین یا آرزوهای آنها باشند. گفتن جمله هایی شبیه آنچه مادربزرگ به می لین می گوید یا تصورات مادر درباره دخترش، مثل این است که بخواهیم کفش سیندرلا را به زور پای فرزندمان کنیم...
۱۰۸.۴k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.