مافیای من 🍷🖤
پارت ۴
ات : جیمین ارم رانندگی کن
جیمین : ساکت شو فهمیدی ساکت
رسیدن عمارت
دست ات رو گرفت برد اتاق
علامت جیمین _
علامت ات +
_ اجوماااا احومااا
اجوما : بله اقا
_ همه رو بفرست برن
+ جیمین خواهش میکنم ارم باش
جیمین ات رو کشید بالا و برد اتاق شکنجه
و شلاق رو برداشت
اگر جنبه نداری نبین
_ تا ۵۰ میشماری
+ جیمین خواهش مب کنم
ضربه اول
+ ایییییییی جیمیننننن
جیمین : نگفتم بشمار
ضربه دوم
+ یک
+ دو
+هشت ( مثلا اون یکی ها رو هم شمارد دا )
اجوما : اقااا خواهش می کنم بس کنید اقا ( پشت در )
_ مگه نگفتم همه رو بفرس برن خودت هم برو
ات هم گریه می کرد
اجوما : اقا لطفا ایشون ضیعیف هستن نمی تونن تحمل کنن
جیمین شلاق رو انداخت زمین ( هی جیمین گفته بود ۵۰ تا ولی دلش نیومد بیشتر بزنه )
_ دفعه بعدی هیچ ارفاقی نمی کنم حق نداری پات رو بزاری اون دانشگاا
+ هق هق هق ( مثلا گرسه
_ نشنیدم ( باداو )
+ چشم
جیمین رفت بیرون ات هم از بس ضربه خرده بود افتاد زمین ( ببین ۵۰ تا زده بود چی میشدی 😂)
خدمتکارا ات رو بردن تو اتاق و خوابندنش
شب
جیمین برگشت خانه
علامت احوما ×
_ اجوما ات کجاس
× بالا خوابیدن
_ چیزی خورده
× نه
_ چرا
×هنوز از خواب بیدار نشدن
جیمین رفت بالا دید ات خیلی بی جون افتاده روی تخت
جیمین ویو
دلم براش سوخت خیلی بد زدم اندامش خیلی کوچلو بود
جیمین رفت پماد اورد و نشست می خواست پانسمان کنه که ات بیدار شد
ات : جی....مین جیمین توروخدا ولم کن غلط کردم دیگه نمریم فقط نزن
جیمین : کاریت ندارم بشین سر جات ( تو دلش : ببین چیکار کردم وقتی نزدیک میشم می ترسه دستم بشکنه )ادمین : خدا نکنه )
ات به کمک جیمین لباسش رو در امد ( منحرفااااا لباس زیر داره )
بعدش جیمین کم کم داشت پما می زد
ات : اییی نکن خواهش میکنم
جیمین: اون وقت خیلی درد می کشی
ات : ولم کن درد داره
جیمین کارش رو انجام داد بدوم اینکه به حرف ات گوش کنه
جیمین وقتی می خواست بره بیرون گفت
جیمین : کاری نکن شلاقت بزنم همه خدمتکارا منو میشناسن به همین راحتی نمی گذرم دفع اخرت باشه
جیمین رفت
شب شد خابیدن صبح
ات زود تر از
جیمین بیدار شد
و ات به صورت جیمین نگاه می کرد
دستش رو گذاشت رو لباس جیمین
ات : چرا انکارو با من می کنی ( ارم )
جیمین چشماش رو ارم باز کرد
ات دستش رو برداشت
جیمین : می دونم نخوابیدی چرا دستت رو برداشنی جاش خوب بود
ات هنوز چشماش رو باز نکرد
جیمین : چشمات رو باز نمی کنی ؟
جیمین لباش رو گذاشت رو لبای ات ات چشماش رو باز کرد
جیمین : برای این کار خشنم با مهربونی میگم جواب نمیدی منم مجبورم خشومت به کار ببرم
ات و جیمین پاشدن از اتاق بیرون امدن
اجوما : ات
ات : بله
اجوما : شما
جیمین پرید وسط حرفش
جیمین : چی ات
اجوما : ارباب ببخشید ولی خانم
جیمین پرید وسط حرف
جیمین : خفه حق نداری این طوری صدا کنی وگرنه تنبیه میشی فهمیدی
ات : جیمین من خودم بهش گفتم این طوری صدا کنه می خوام یک نفر با هام راحت باشه دعواش نکن
جیمین : می بینم به همه دستور میدی
ات : خب من تنهام اینجا وقتی منو صدا مس کنن خانم خوشم نمیاد 😁😁
جیمین : از این به بعد خانم صدا میزنید
ات : جیمین خواه
جیمین پرسید وسط حرفش
جیمین : عمم یا بانو یااا ملکه اهان ملکه خوبه
اجوما : چشم
ات : من نمی خوام خانم صدا کنه تو میگی ملکهههه
جیمین : همین که گفتم
جیمین و ات رفتن پایین صبحانه بخورن
جیمین و ات نشستن سرمیز و صبحانه خوردن
بعدش جیمین رفت شرکت و امد ساعت ۶
جیمین و ات نشیته بودن فیلم می دیدن
اجوما : ملکه
ات : اجوما خواهش می کنممم ملکه صدا نزنن
جیمین : 🤨
اجوما : با شما کسی کار داره
ات : با من
اجوما : بله
گوشی جیمین زنگ خرد
جیمین رفت بالا
ات : کجاس
اجوما : حیاط
ات : اوک
ات : جیمین ارم رانندگی کن
جیمین : ساکت شو فهمیدی ساکت
رسیدن عمارت
دست ات رو گرفت برد اتاق
علامت جیمین _
علامت ات +
_ اجوماااا احومااا
اجوما : بله اقا
_ همه رو بفرست برن
+ جیمین خواهش میکنم ارم باش
جیمین ات رو کشید بالا و برد اتاق شکنجه
و شلاق رو برداشت
اگر جنبه نداری نبین
_ تا ۵۰ میشماری
+ جیمین خواهش مب کنم
ضربه اول
+ ایییییییی جیمیننننن
جیمین : نگفتم بشمار
ضربه دوم
+ یک
+ دو
+هشت ( مثلا اون یکی ها رو هم شمارد دا )
اجوما : اقااا خواهش می کنم بس کنید اقا ( پشت در )
_ مگه نگفتم همه رو بفرس برن خودت هم برو
ات هم گریه می کرد
اجوما : اقا لطفا ایشون ضیعیف هستن نمی تونن تحمل کنن
جیمین شلاق رو انداخت زمین ( هی جیمین گفته بود ۵۰ تا ولی دلش نیومد بیشتر بزنه )
_ دفعه بعدی هیچ ارفاقی نمی کنم حق نداری پات رو بزاری اون دانشگاا
+ هق هق هق ( مثلا گرسه
_ نشنیدم ( باداو )
+ چشم
جیمین رفت بیرون ات هم از بس ضربه خرده بود افتاد زمین ( ببین ۵۰ تا زده بود چی میشدی 😂)
خدمتکارا ات رو بردن تو اتاق و خوابندنش
شب
جیمین برگشت خانه
علامت احوما ×
_ اجوما ات کجاس
× بالا خوابیدن
_ چیزی خورده
× نه
_ چرا
×هنوز از خواب بیدار نشدن
جیمین رفت بالا دید ات خیلی بی جون افتاده روی تخت
جیمین ویو
دلم براش سوخت خیلی بد زدم اندامش خیلی کوچلو بود
جیمین رفت پماد اورد و نشست می خواست پانسمان کنه که ات بیدار شد
ات : جی....مین جیمین توروخدا ولم کن غلط کردم دیگه نمریم فقط نزن
جیمین : کاریت ندارم بشین سر جات ( تو دلش : ببین چیکار کردم وقتی نزدیک میشم می ترسه دستم بشکنه )ادمین : خدا نکنه )
ات به کمک جیمین لباسش رو در امد ( منحرفااااا لباس زیر داره )
بعدش جیمین کم کم داشت پما می زد
ات : اییی نکن خواهش میکنم
جیمین: اون وقت خیلی درد می کشی
ات : ولم کن درد داره
جیمین کارش رو انجام داد بدوم اینکه به حرف ات گوش کنه
جیمین وقتی می خواست بره بیرون گفت
جیمین : کاری نکن شلاقت بزنم همه خدمتکارا منو میشناسن به همین راحتی نمی گذرم دفع اخرت باشه
جیمین رفت
شب شد خابیدن صبح
ات زود تر از
جیمین بیدار شد
و ات به صورت جیمین نگاه می کرد
دستش رو گذاشت رو لباس جیمین
ات : چرا انکارو با من می کنی ( ارم )
جیمین چشماش رو ارم باز کرد
ات دستش رو برداشت
جیمین : می دونم نخوابیدی چرا دستت رو برداشنی جاش خوب بود
ات هنوز چشماش رو باز نکرد
جیمین : چشمات رو باز نمی کنی ؟
جیمین لباش رو گذاشت رو لبای ات ات چشماش رو باز کرد
جیمین : برای این کار خشنم با مهربونی میگم جواب نمیدی منم مجبورم خشومت به کار ببرم
ات و جیمین پاشدن از اتاق بیرون امدن
اجوما : ات
ات : بله
اجوما : شما
جیمین پرید وسط حرفش
جیمین : چی ات
اجوما : ارباب ببخشید ولی خانم
جیمین پرید وسط حرف
جیمین : خفه حق نداری این طوری صدا کنی وگرنه تنبیه میشی فهمیدی
ات : جیمین من خودم بهش گفتم این طوری صدا کنه می خوام یک نفر با هام راحت باشه دعواش نکن
جیمین : می بینم به همه دستور میدی
ات : خب من تنهام اینجا وقتی منو صدا مس کنن خانم خوشم نمیاد 😁😁
جیمین : از این به بعد خانم صدا میزنید
ات : جیمین خواه
جیمین پرسید وسط حرفش
جیمین : عمم یا بانو یااا ملکه اهان ملکه خوبه
اجوما : چشم
ات : من نمی خوام خانم صدا کنه تو میگی ملکهههه
جیمین : همین که گفتم
جیمین و ات رفتن پایین صبحانه بخورن
جیمین و ات نشستن سرمیز و صبحانه خوردن
بعدش جیمین رفت شرکت و امد ساعت ۶
جیمین و ات نشیته بودن فیلم می دیدن
اجوما : ملکه
ات : اجوما خواهش می کنممم ملکه صدا نزنن
جیمین : 🤨
اجوما : با شما کسی کار داره
ات : با من
اجوما : بله
گوشی جیمین زنگ خرد
جیمین رفت بالا
ات : کجاس
اجوما : حیاط
ات : اوک
۳۶.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.