مال من باشی ماه زیبا
پارت 8
از زبان جیسو
رفتم هم رو بیدار کردم . نامجون جین موند
در زدم کسی جواب نداد رفتم داخل
جیسو = ارباب جوان
صحنه. ای دیدم جین مثل موش رفته بود داخل بدن ارباب
ارباب بیدار شد
جیسو = من هیچی ندیدم
نامجون= الان میام برو بیرون
باسرعت رفتم پیش لیا لیان گفتم ارباب چرا باید آقا. جین بغل کنه
لیا = ها
لیان= ها ولکن حالا
نامجون جین آمدن بیرون
هم = صبح بخیر
رفتیم = سر سفره صبحانه بخوریم
از زبان لیا
لیا = من امروز جشن تولد میخوام
هم = باشه
کوک = اوکی هم خونه آماده میکنیم
لیا = اما من میخوام شوگا با هوپی باشند
کوک = نه اونا دشمن من وو نامجون
لیا = چرا
کوک = بخاطر نامی بگم
نامی = بگو {. با بغض تو گلو }
کوک = لیان بگم
لیان ={ با گریه } بگو
کوک = شوگا مامان لیان نامی کشته جلوی چشم های این دونفر
لیا = اون نبود بهت قول میدم
لیان = خودش بود من اون دیدم هق جنازه مادرم داد به هق دستام هوپی ام آمد. هقق بود هوپی هق اونو شوگا صدا کرد هق شوگا هق هوپی رو صدا کرد هوپی.
لیا = من دیدم قبل تو من اونجا بودم من از مهدکودک باهاش دوستم اتفاقی که واقعا افتاد رو واقعا من میدونم اگر میگید نه خب نیاید تو تولدم
لیان = باشه
نامی = پس توهم قاتل هستی اگه اونجا بودی منم نمیام
لیا = هرجور میخوای فک کنم من هیولا نیستم پام رو میکوبم رو زمین{منم زخمی شدم }لباسم رو تا ی جایی زیاد نه میدم بالا ببینبه زخم بدقواره اشاره میکنم {حالا چی راحت شدی هققق}
کوک = ول کنید
لیان = من رفتم
ته = کجا
لیان = هرجاییییییییی
لیسا = منم میام
لیان= نه خودم میرم
نامی = من میام
لیان=نهههههههههههههههههههههه
لیا = الفرار به اتاق در هم چهل قفل
🖤🖤
از زبان جیسو
رفتم هم رو بیدار کردم . نامجون جین موند
در زدم کسی جواب نداد رفتم داخل
جیسو = ارباب جوان
صحنه. ای دیدم جین مثل موش رفته بود داخل بدن ارباب
ارباب بیدار شد
جیسو = من هیچی ندیدم
نامجون= الان میام برو بیرون
باسرعت رفتم پیش لیا لیان گفتم ارباب چرا باید آقا. جین بغل کنه
لیا = ها
لیان= ها ولکن حالا
نامجون جین آمدن بیرون
هم = صبح بخیر
رفتیم = سر سفره صبحانه بخوریم
از زبان لیا
لیا = من امروز جشن تولد میخوام
هم = باشه
کوک = اوکی هم خونه آماده میکنیم
لیا = اما من میخوام شوگا با هوپی باشند
کوک = نه اونا دشمن من وو نامجون
لیا = چرا
کوک = بخاطر نامی بگم
نامی = بگو {. با بغض تو گلو }
کوک = لیان بگم
لیان ={ با گریه } بگو
کوک = شوگا مامان لیان نامی کشته جلوی چشم های این دونفر
لیا = اون نبود بهت قول میدم
لیان = خودش بود من اون دیدم هق جنازه مادرم داد به هق دستام هوپی ام آمد. هقق بود هوپی هق اونو شوگا صدا کرد هق شوگا هق هوپی رو صدا کرد هوپی.
لیا = من دیدم قبل تو من اونجا بودم من از مهدکودک باهاش دوستم اتفاقی که واقعا افتاد رو واقعا من میدونم اگر میگید نه خب نیاید تو تولدم
لیان = باشه
نامی = پس توهم قاتل هستی اگه اونجا بودی منم نمیام
لیا = هرجور میخوای فک کنم من هیولا نیستم پام رو میکوبم رو زمین{منم زخمی شدم }لباسم رو تا ی جایی زیاد نه میدم بالا ببینبه زخم بدقواره اشاره میکنم {حالا چی راحت شدی هققق}
کوک = ول کنید
لیان = من رفتم
ته = کجا
لیان = هرجاییییییییی
لیسا = منم میام
لیان= نه خودم میرم
نامی = من میام
لیان=نهههههههههههههههههههههه
لیا = الفرار به اتاق در هم چهل قفل
🖤🖤
۳.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.