در کُنج دلم عشق کسی خانه ندارد
در کُنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کَس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کَف هر که دَهَم باز پس آرد
کَس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بَزم جهان جز دل حسرت کِش ما نیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کآرایشی از عشق کَس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در اَنجمن عقل فروشان نَنَهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه ی اِسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد...🥰
کَس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کَف هر که دَهَم باز پس آرد
کَس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بَزم جهان جز دل حسرت کِش ما نیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کآرایشی از عشق کَس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در اَنجمن عقل فروشان نَنَهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه ی اِسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد...🥰
۹۸۵
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.