پارت ۲۰ 💚
پارت ۲۰ 💚
خواب یا واقعیت؟ 🥲
تاکید میکنم تمام این داستان فیک !! ᥫ᭡
در پارت قبل خوندید به لیسا گفتم و....
اونروز صبح بخاطر امپول و سرم و اینا حالم بهتر بود و با یکم کمک لیسا بلند شدم و رفتم دستشویی و اومدم 🐸 حوصلم سر رفته بود و قبل از اینکه صداشون بزنم تهکوک و نامی اومدن داخل تهکوک پیشونیم رو بوسیدن و با هم : چطوری پیشی؟ 🙂🐱
من ( یونا ) : عععررر الان چ چ چی گفتیییی؟..
ته : پیشی 🐱
من : مگه پیشی لقب دی اگوستیمون نبود؟ 🧐
کوک : مگه مهم؟ 🤨
ته : خب تو هم پیشی هستی 🐱🙂
بعدش نامی دست گل رزی که پشت سرش نگه داشته بود و بهم داد و گفت : چطوری پیشی کوچولوی کیوت؟ 💐🥺
من : ععررر چه دست گل خوجملی اره عالیم 🙂بعد متوجه نامه ی روی دسته گل شدم( تقدیم به کیوت ترین ارمی دنیا پیشول یونا 🌜✨)
جیغ ارومی کشیدم بعدش گفتم : من میرم روتین پوستیم رو انجام بدم باشه؟
ته : باشه ولی قبلش افتخار میدین کمکتون کنم بلند شین؟( با خنده ) 😅
من : اره چرا که نه پرنس تهیونگ 😂✨
لیسا قیافش و کیوت کرد ، بغلم کرد و گفت : لوس نشین دیگهه ✨😅
من و ته : به روی چشم لیلیز 😂✨
لیسا : خیلی خب حالا برو لیلیزی کوچولو موچولو✨🌜
رفتم روتین پوستیم رو انجام دادم و لباس خودم و پوشیدم و رفتیم خونه..
توی خونه رفتم حموم بعدش جین یه دست گل بستنی اورد و بستنی ها رو تقسیم کرد 🍨🍦
ما شکمو ها هم هممون شروع کردیم خوردن و با دهن پر : مرسی 😗🤣
و بعد نامی عکس گرفت و گذاشت استوری که همون موقع پستچی زنگ زد و....
ادامه در پارت بعد...😎
۱۶ لایک به بالا ✨
خواب یا واقعیت؟ 🥲
تاکید میکنم تمام این داستان فیک !! ᥫ᭡
در پارت قبل خوندید به لیسا گفتم و....
اونروز صبح بخاطر امپول و سرم و اینا حالم بهتر بود و با یکم کمک لیسا بلند شدم و رفتم دستشویی و اومدم 🐸 حوصلم سر رفته بود و قبل از اینکه صداشون بزنم تهکوک و نامی اومدن داخل تهکوک پیشونیم رو بوسیدن و با هم : چطوری پیشی؟ 🙂🐱
من ( یونا ) : عععررر الان چ چ چی گفتیییی؟..
ته : پیشی 🐱
من : مگه پیشی لقب دی اگوستیمون نبود؟ 🧐
کوک : مگه مهم؟ 🤨
ته : خب تو هم پیشی هستی 🐱🙂
بعدش نامی دست گل رزی که پشت سرش نگه داشته بود و بهم داد و گفت : چطوری پیشی کوچولوی کیوت؟ 💐🥺
من : ععررر چه دست گل خوجملی اره عالیم 🙂بعد متوجه نامه ی روی دسته گل شدم( تقدیم به کیوت ترین ارمی دنیا پیشول یونا 🌜✨)
جیغ ارومی کشیدم بعدش گفتم : من میرم روتین پوستیم رو انجام بدم باشه؟
ته : باشه ولی قبلش افتخار میدین کمکتون کنم بلند شین؟( با خنده ) 😅
من : اره چرا که نه پرنس تهیونگ 😂✨
لیسا قیافش و کیوت کرد ، بغلم کرد و گفت : لوس نشین دیگهه ✨😅
من و ته : به روی چشم لیلیز 😂✨
لیسا : خیلی خب حالا برو لیلیزی کوچولو موچولو✨🌜
رفتم روتین پوستیم رو انجام دادم و لباس خودم و پوشیدم و رفتیم خونه..
توی خونه رفتم حموم بعدش جین یه دست گل بستنی اورد و بستنی ها رو تقسیم کرد 🍨🍦
ما شکمو ها هم هممون شروع کردیم خوردن و با دهن پر : مرسی 😗🤣
و بعد نامی عکس گرفت و گذاشت استوری که همون موقع پستچی زنگ زد و....
ادامه در پارت بعد...😎
۱۶ لایک به بالا ✨
۹.۴k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.