p13
ویو ات
وقتی جیمین زد تو صورتم پرت شدم رو زمین بینیم خون میومد جیمین هم شوکه شده بود اومد نزدیک که بهم کمک کنه بلند شم یاد حرفای خودم افتادم که باید روی عشقم پا بزارمو این داستان پیچیده رو تموم کنم دستشو پس زدم
جیمین: ات آسیب دیدی... منو ببخش من فقط امش میخواستمـ....
ات: کافیه
ویو جیمین
نمیخواستم به ات آسیب بزنم وقتی افتاد زمین بینیش پر از خون شد منم به خودم اومدم میخواستم کمکش کنم اون خیلی عصبانی شده بود سرم داد زد و رفت تو اتاقش بیست دقیقه دیگه برگشت پایین همون لباسایی که وقتی اوردمش اینجا رو پوشیده بود
ات: قرار دادمون تموم شد من پولتم نمیخوام همونجوری که اومدم اینجا از اینجا میرم خداحافظ
جیمین مچ دست ات رو که داشت از خونه خارج میشد گرفت
جیمین: صبر کن
ات: دیگه دیر شده تو از پدرم هم با من بد تر رفتار کردی
ویو ات
با عصبانیت اینو گفتم جیمین شوکه شد دستمو ول کرد و افتاد رو زانوهاش من هم با سرعت از خونه دور شدم نمیدونستم کجا برم و چیکار کنم از اینکه اونکارو کردم پشیمون نبودم ولی دلم واسش تنگ میشه ای کاش اون منو دوست داشت داشتم میرفتم به مکان مورد علاقم یه جای باز و دنج و خلوت که از اونجا کل سئول زیر پات بود یاد کریسمس افتادم
فلش بک به کریسمس سال قبل
ات: اقای پارک کریسمستون مبارک
جیمین: خوب که چی
ات: برنامه ای ندارین؟
جیمین: نه
ات: پس من میبرمتون یه جای عالی
....
جیمین: اینجا کجاست؟
ات: هر وقت بابام کتکم میزد یا میخواست به زور منو ببره محل قمارش فرار میکردم اینجا
جیمین: قشنگه
ات: بیاین سال بعد هم بیایم اینجا شما که برنامه ای ندارین
جیمین: باشه... ببینیم چی میشه
... فلش بک به زمان حال
ویو ات
داشتم اونجا قدم میزدم که دیدم بوی گل میاد (گل طبیعی منظورمه همون که از تو زمین در میاد 😂) رفتم جلوتر یه دسته گل رو زمین بود و یه چیزی کنارش برق میزد یعنی یکی دیگه هم اینجا رو پیدا کرده؟ رفتم دسته گل رو با گردنبند کنارش برداشتم رو یه کارت که به گل چسبیده بود نوشته بود همیشه دوستت دارم ات... امضا جیمین یعنی جیمین میخواست به من اعتراف کنه یعنی دوسم داره اون امشب اینجا بوده
کل داستانو فهمیدم
داریم به پارت های آخر نزدیک میشیم
فیک بعدی با جیهوپ
وقتی جیمین زد تو صورتم پرت شدم رو زمین بینیم خون میومد جیمین هم شوکه شده بود اومد نزدیک که بهم کمک کنه بلند شم یاد حرفای خودم افتادم که باید روی عشقم پا بزارمو این داستان پیچیده رو تموم کنم دستشو پس زدم
جیمین: ات آسیب دیدی... منو ببخش من فقط امش میخواستمـ....
ات: کافیه
ویو جیمین
نمیخواستم به ات آسیب بزنم وقتی افتاد زمین بینیش پر از خون شد منم به خودم اومدم میخواستم کمکش کنم اون خیلی عصبانی شده بود سرم داد زد و رفت تو اتاقش بیست دقیقه دیگه برگشت پایین همون لباسایی که وقتی اوردمش اینجا رو پوشیده بود
ات: قرار دادمون تموم شد من پولتم نمیخوام همونجوری که اومدم اینجا از اینجا میرم خداحافظ
جیمین مچ دست ات رو که داشت از خونه خارج میشد گرفت
جیمین: صبر کن
ات: دیگه دیر شده تو از پدرم هم با من بد تر رفتار کردی
ویو ات
با عصبانیت اینو گفتم جیمین شوکه شد دستمو ول کرد و افتاد رو زانوهاش من هم با سرعت از خونه دور شدم نمیدونستم کجا برم و چیکار کنم از اینکه اونکارو کردم پشیمون نبودم ولی دلم واسش تنگ میشه ای کاش اون منو دوست داشت داشتم میرفتم به مکان مورد علاقم یه جای باز و دنج و خلوت که از اونجا کل سئول زیر پات بود یاد کریسمس افتادم
فلش بک به کریسمس سال قبل
ات: اقای پارک کریسمستون مبارک
جیمین: خوب که چی
ات: برنامه ای ندارین؟
جیمین: نه
ات: پس من میبرمتون یه جای عالی
....
جیمین: اینجا کجاست؟
ات: هر وقت بابام کتکم میزد یا میخواست به زور منو ببره محل قمارش فرار میکردم اینجا
جیمین: قشنگه
ات: بیاین سال بعد هم بیایم اینجا شما که برنامه ای ندارین
جیمین: باشه... ببینیم چی میشه
... فلش بک به زمان حال
ویو ات
داشتم اونجا قدم میزدم که دیدم بوی گل میاد (گل طبیعی منظورمه همون که از تو زمین در میاد 😂) رفتم جلوتر یه دسته گل رو زمین بود و یه چیزی کنارش برق میزد یعنی یکی دیگه هم اینجا رو پیدا کرده؟ رفتم دسته گل رو با گردنبند کنارش برداشتم رو یه کارت که به گل چسبیده بود نوشته بود همیشه دوستت دارم ات... امضا جیمین یعنی جیمین میخواست به من اعتراف کنه یعنی دوسم داره اون امشب اینجا بوده
کل داستانو فهمیدم
داریم به پارت های آخر نزدیک میشیم
فیک بعدی با جیهوپ
۱۳.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.